«تعطونى كلمة واحدة تملكون بها العرب و العجم؛1
اگر به آيين توحيد بگرويد، برجهان حكومت مينماييد».
عفيف كندى ميگويد: وارد مسجدالحرام شدم. ديدم سه نفر حساب خود را از جامعه بتپرستان جدا كرده و در كنار كعبه مشغول عبادتند. در مسجدالحرام با عبّاس بنعبدالمطلب ملاقات كردم، از اين سه نفر سراغ گرفتم. گفت: آن كس كه جلو ايستادهاست، برادرزاده من، محمد است و آن كس كه پشت سر او ايستاده است برادرزاده ديگر من، على است و سومى همسر محمّد است. او ميگويد: اگر از آيين من پيروى كنيد، به همين زودى بر گنجينههاى قيصر و كسرى دست مييابيد.2
تشكيل دولت اسلامى از دو نظر لازم بود:
1. در سايه دولت نيرومند ميتوان تمام موانع را از سر راه نفوذ آيين اسلام برداشت. چه بسا تودهها مايلند كه درباره آيين توحيد به بررسى بپردازند و يا به آن بگروند، امّا قدرتهاى محلّى مخالف توحيد، مانع از نفوذ و يا گرايش مردم به آن دين هستند كه در اين موقع دولت قوى و نيرومندى لازم است تا هر نوع موانع را از ميان بردارد و راه را براى بندگان خدا، كه به دنبال حق و حقيقت هستند، باز بگذارد.
2. هر نوع برنامه اصلاحى كه مزاحم منافع طاغيان زمان و روزگار است، بدون قدرت كه از وجود و ادامه آن حمايت كند، امكانپذير نيست و گرنه، دير يا زود از ميان رفته و به دست تاريخ سپرده ميشود.
يكى از آداب جهاد با اهل كتاب اين است كه پيش از جنگ بايد اخطار شوند كه پيروان آيينهاى آسمانى، در انتخاب يكى از دو راه آزادند: يا اسلام اختيار كنند و در
1. سيره ابن هشام، ج 1. 2. تاريخطبرى، ج 2، ص 211؛ كامل ابن اثير، ج 2، ص 37 ـ 38؛ اعلام الورى، ص 25.