سلسله داستان های آیه به آیه قرآن مجید

علی میرخلف زاده

نسخه متنی -صفحه : 113/ 91
نمايش فراداده

وظيفه بندگى

عابدى در بنى اسرائيل از مردم كناره گيرى نمود و مدّت هفتاد سال مشغول عبادت شد.

خداى عليم مَلَكى را نزد او فرستاد كه به او بگويد: عبادتهاى تو قبول نيست و خودت را به مشقت و سختى نينداز و جد و جهد هم نكن.

عابد گفت: «آنچه كه بر من لازم و واجب است، عبوديت و بندگى مىباشد، لذا من بايد وظيفه خود را هميشه انجام دهم، و قبول شدن و نشدن آن مربوط به معبود من است!»

وقتى آن ملك مراجعت نمود، خداوند سبحان فرمود: عابد چه گفت

ملك گفت: پروردگارا تو عالم ترى كه او چنين و چنان گفت.

خداوند سبحان فرمود: «نزد آن عابد برو و به او بگو: ما طاعت هاى تو را بخاطر نيت ثابتى كه در بندگى دارى قبول كرديم.»(117)


  • يارب اى قادر معبود شه كون و مكان چشم اميد بلطف و كرمت دوخته ام قاصر از معرفت ذات تو ارباب عقول عبد آبق من و مولاى پذيرنده تويى من ذليل و تو عزيزى و جليلى و جواد (ناصر) از غير خدا ديده فرو بند كه نيست بجز از او به يقين دادرس و دادستان

  • مالك الملك تويى مصدر خيرات جهان گر چه از بار گنه قامت من گشته كمان وهم ما نيست ترا لايق توصيف و بيان من غريق يَمِ عصيان و تو مرا حصن و امان من گدا بنده عاجز، تو قوى و سلطان بجز از او به يقين دادرس و دادستان بجز از او به يقين دادرس و دادستان

(ناصر انصارى اصفهانى)