در قرآن مجيد آيات فراوانى هست كه نحوه استدلال بر وجود خداى جهان را به ما مى آموزد، ما برخى از آنها را به عنوان نمونه مى آوريم:.
إنَّ فى خلق السَّموات و الأرض وَ اختلاف اللَّيل و النهار و الفلك الّتى تجرى فى البحر بما ينفعُ الناس و ما اَنزلَ اذ منَ السَّماءٍ من ماء فَاَحيا بهِ الأرض بعد موتها و بَثَّ فيها من كلِّ دابَّةٍ و تصريف الرياح و السحابِ المسخَّرِ بين السماء و الأرض لآياتٍ لقومٍ يعقلون؛(4).
به راستى در آفرينش آسمان ها و زمين و اختلاف شب و روز و گردش كشتى در دريا به طورى كه مردم بهره مند مى شوند و در بارانى كه خداوند از بالا فرومى فرستد تا در پرتو آن زمين هاى مرده را زنده كند و جنبندگانى كه در روى زمين پخش ساخته و در وزش بادها و ابرهايى كه ميان آسمان و زمين مسخر نموده است (در اينها) براى خردمندان آيات و نشانه هايى از خداوند است. از مشاهده اينها و اسرارى كه در آنها به كار رفته است مى توان به وجود آفريدگارشان استدلال كرد.
اذ الذى رفع السموات بغير عمدٍ ترونها ثمّ استوى على العرش و سخر الشمس و القمر كل يجرى لاجلٍ مسمّى يُدَبِّرُ الامر يُفصِّلُ الآيات لعلَّكم بِلقاءِ رَبِّكُم تُوقِنُون؛(5).
اوست كه آسمان ها را بدون ستون مرئى برافراشت. سپس بر عرش قدرت استيلا يافت و آفتاب و ماه را مسخر نمود و هر يك تا مدت معينى در حال گردش هستند امور آفرينش را تدبير مى كند، خدا آيات خود را بيان مى نمايد تا شما به جهان ديگر (عالم آخرت) ايمان بياوريد و باور كنيد.
و هو الذى مدَّ الأرض و جعلَ فيها رواسى و انهاراً و من كلِّ الثمرات جعل فيها زوجين اثنين يُغشى الليل النهار انَّ فى ذلك لآيات لقومٍ يتفكَّروُن؛(6).
اوست كه زمين را گسترد و در آن، كوه ها و نهرهايى قرار داد و از همه ميوه ها زوج و جفت آفريد، شب را به روز مى پوشاند، در اينها نشانه هايى روشن براى متفكران است.
قرآن مجيد ده ها آيه دارد. كه در تمام آنها به نظم و ترتيب و اسرار شگفت انگيز كه در موجودات جهان مشاهده مى شود و نيز به هدايت تكوينى كه در موجودات جهان به وديعت نهاده شده، بر وجود خدا استدلال شده است كه ما براى آن كه كلام به طول نينجامد به همين سه آيه اكتفا كرديم.
امام صادق عليه السلام در حديث مفصلى كه معروف به (توحيد مفضل) است مى فرمايد:.
ستارگان بر دو قسمند:ستارگان ثابت كه وضع آنها نسبت به يك ديگر تغيير نمى كند و ستارگان سيار كه از برجى به برج ديگر حركت مى كنند و از خط سيرى كه دارند كمترين انحرافى پيدا نمى كنند و حركت آنها دو قسم است: يكى حركت عمومى كه آن حركت شبانه روزى و از مشرق به مغرب است؛ ديگر حركتى است كه مخصوص به هر كدام آنهاست و از مغرب به مشرق مى باشد. مثل مورچه اى كه روى سنگ آسياب به طرف چپ حركت كند و آسياب آن را به جانب راست حركت دهد. پس مورچه دو حركت دارد: يكى با اراده كه از پيش روى خود حركت مى كند و يكى به اجبار كه آسياب آن را مى گرداند، آيا اين ستارگان كه بعضى ثابت و بعضى سيارند و با نظم مخصوص حركت مى كنند جز به تدبير خداوندى حكيم ممكن است اگر تدبير مدبر حكيمى نبود بايد يا همه متحرك باشند يا ساكن و در صورتى كه همه داراى حركت بودند، اين نظم و ترتيب صحيح از كجا در آنها پيدا مى شد.
حركت ستارگان آن قدر تند است كه در فكر نمى گنجد و نور آنها آن قدر قوى است كه هيچ چشمى تاب تحمل آن را ندارد. خداوند فاصله آنها را از ما اين اندازه كرده است كه هم حركتشان را درك كنيم، هم نورشان به چشم ما آسيب وارد نياورد. اگر با سرعتى كه دارند به ما نزديك بودند به واسطه شدت نورشان چشم هاى ما نابينا مى شد.
اگر با چرخى از چاه آب بكشند و باغى را آب بدهند و ساختمان و وضع آن چاه و وسايل آب كشى طورى منظم و از روى قاعده باشد كه بتواند مرتب و به قدر كافى آب به باغ برساند اگر كسى چنين چرخى را ببيند آيا ممكن است فكر كند كه خود به خود به وجود آمده است و كسى آن را نساخته و منظم نكرده است بديهى است كه عقل سليم از ديدن آن بى درنگ متوجه مى شود كه انسان ماهر و باهوشى آن چرخ را با آن ترتيب صحيح درست كرده است.
وقتى از ديدن يك چرخ آب كشى كه يك امر كوچكى است، فوراً انسان متوجه سازنده آن مى شود، چگونه ممكن است از ديدن اين همه ستارگان ثابت و سيار، گردش منظم شب و روز و فصل هاى چهارگانه سال كه بدون هيچ خلل و اشكالى همواره ادامه پيدا مى كند و كمترين انحراف و درنگى در كار آنها پيدا نمى شود انسان به خالق حكيم و آفريدگار اين همه موجودات بزرگ و عجيب واقف نشود.
يكى از كفار به نام (ابوشاكر ديصانى) خدمت امام صادق عليه السلام رسيد و گفت:.
خدا را براى من اثبات كنيد. مقارن اين پرسش، كودكى هم در آن نزديكى با تخم مرغى مشغول بازى بود. حضرت تخم مرغ را از دست آن كودك گرفت و به ابو شاكر رو كرد و فرمود:.
اين تخم مرغ را مى بينى دژ و قلعه اى است محكم و در بسته؛ داخل اين دژ و زير ديوارهاى آن پوسته اى است بسيار نازك و در داخل آن، مقدارى طلاى آب شده (زرده) و مقدارى نقره آب شده (سفيده) وجود دارد؛ اما هيچ كدام از اين دو به يك ديگر مخلوط نمى گردد.
هيچ كس از داخل اين تخم مرغ خبر ندارد كه جوجه اى كه از آن توليد مى شود نر است يا ماده و هنگامى كه جوجه سر از تخم در مى آورد مى بينيم كه به رنگ هاى گوناگون و جالبى رنگ آميزى شده است براى مثال طاووس را در نظر بگيريد چه قدرتى با چه قلمى جوجه را اين طور رنگ آميزى و نقاشى كرده است.
آيا رنگ آميزى يك مرغ و يك طاووس كمتر از رنگ آميزى يك تابلوى نقاشى است، آيا مى توان گفت كه تابلوهاى مصنوعى، نقاش و تابلوساز مى خواهد، اما اين رنگ آميزى هاى طبيعى خود به خود پديد آمده اند.
سپس به ابوشاكر فرمود:.
آيا قبول ندارى كه تخم مرغ و جوجه اى كه از آن متولد مى شود با اين ويژگى ها بايد آفريدگارى حكيم، دانا و مدبر داشته باشد.
ابوشاكر اندكى فكر كرد گويا خواب بود و بيدار شد و بى درنگ گفت:.
آرى، گواهى مى دهم كه جهان آفرينش آفريدگارى دارد به نام (اذ)، داراى تمام صفات كمال و گواهى مى دهم كه محمدْ بنده و پيامبر اوست و تو نيز جانشين پيامبر و حجت خدا هستى كه پيروى از تو واجب است.
اگر كسى بخواهد سخنان پيامبرگرامىْ و ديگر پيشوايان ه را درباره خداشناسى و استدلال بر وجود خدا جمع آورى كند بايد كتابى بزرگ در چند جلد بنويسد؛ زيرا فقط حديث مفضل كه از امام صادق عليه السلام به يادگار مانده است خود كتابى است مستقل..