اين باب در سبب رو آوردن مردم به مناظره و ذكر شرايط و آداب و آفات آن است، و من در عنوان! اين باب، و گفتار غزالى اندك تصرفى كرده ام.
بدان چون خلافت پس از خلفاى نخستين به گروههايى رسيد كه از دين چيزى نمى دانستند، اينان ناگزير شدند از فقيهان كمك بخواهند، و در همه احوال با آنها مصاحب داشته باشند، و براى اين كه در جريان صدور كليه احكام خود فتواى آنها را به دست آورند، از آنان بخواهند تصدى امور قضا و حكم را عهده دار شوند. چون مردم آن روزگار عزت عالمان و رو آوردن حاكمان و واليان را به آنان - در حالى كه اين حاكمان از آنها اعراض داشتند - مشاهده كردند، براى طلب علم سر بر افراشتند، تا از سوى حاكمان مورد عزت و احترام قرار گيرند، براى طلب علم سر به افراشتند، تا از سوى حاكمان مورد عزت و احترام قرار گيرند، و جاه و مقام به دست آورند. از اين رو به علم فتاوا رو آوردند، و علم خود را بر حكمرانان عرضه كردند، و با آنها آشنا شدند، و از آنان حكومت و جايزه خواستند. برخى از آنان محروم شدند، و بعضى به مقصود رسيدند، و آن كه پيروز شد از ذلت طلب خوارى پستى و حقارت مصون نماند، در نتيجه فقيهان كه تا آن كه بر اثر اعراض از پادشاهان و حاكمان شدند، و پس از آن كه بر اثر اعراض از پادشاهان و حاكمان عزيز و محترم شده بودند در نتيجه رو آوردن به آنها خوار و زبون گشتند، بجز كسانى از عالمان دين كه در هر زمان خداوند آنان را مصون و موفق داشته است. سپس برخى از سران و زمامداران به اقوال و آراى مردم پيرامون اصول عقايد گوش دادند، و مايل شدند ادله آنها را در اين باره بشنوند، و هنگامى كه مردم رغبت حاكمان را به مناظره و مجادله دريافتند، رو به سوى علم كلام آوردند، و كتابها در اين زمينه تصنيف كردند، و طريق مجادله را معين، و فنون رد و نقض را در مقالات استخراج و مرتب كردند، و مدعى شدند كه مقصود آنها پاسدارى از دين خدا و دفاع از سنت و ريشه كن كردن بدعت است. پس از آن سران و فرمانروايانى پديد آمدند كه غور در كلام و بحث و مناظره در آن را مصلحت ندانستند، زيرا ادامه آن موجب بروز كينه ها و دشمنيهايى مىشد كه به ويرانى شهرها منجر مىگرديد، و تمايل پيدا كردند در فقه و اولويت مذاهب مجتهدان بحث و مناظره شود. از اين رو مردم كلام و اقسام علوم را رها كردند، و به مسائل مورد اختلاف ائمه فقه رو آوردند، و ادعا كردند كه مقصود آنها استنباط دقايق شرع، و بيان علل اختلاف آرا، و فراهم ساختن اصول فتواهاست، و در اين زمينه كتابهاى زياد تصنيف، و استنباطهاى بسيار كردند، و انواع مجادله را كه تا به امروز ادامه دارد ترتيب دادند. و معلوم نيست كه خداوند براى روزگاران پس از ما چه تقدير كرده است. آرى انگيزه مردم در رو آوردن به بحث و مناظره در مسائل مورد اختلاف همين بوده است.
و اگر نفوس ارباب دنيا به يكى از علوم رغبت پيدا مىكرد، مردم نيز به سمت آن علم رو مىآوردند، و از توجيه و بهانه تراشى دست نمى كشيدند و مىگفتند آنچه را كه بدان مشغولند علم دين، و مطلوب آنها تنها تقرب به درگاه پروردگار جهانيان است.