هر گاه عبادات را بطور كلى بررسى كنيم و آنها را با هم مقايسه نمائيم، امتيازهائى براى عبادات بطور عموم بدست مىآوريم كه در زير به پارهاى از آنها اشارت مىكنيم:
در گذشته ديديم پرستش در سراسر زندگى انسان چه نقش مهمى ايفاء كرد و دانستيم چگونه عبادت يك نياز پايدار در رهگذر تمدن انسان است. اكنون مىگوئيم هر گاه خصوصيات يك يك عبادات را به دقت مورد بررسى و تحليل قرار دهيم به بسيار از آنها مىتوانيم در پرتو پيشرفت علوم جديد اسرار و حكمتهائى از تشريع و قانونگذارى اسلام را دريابيم، و با كمك علوم جديد پرده از روى پارهاى از اسرار آنها برداريم.
اين همآهنگى پر جاذبهاى كه بين دين و علم موجود است و بسيارى از خصوصيات و مقررات دينى و احكام و آداب اسلامى، مورد تاييد علوم جديد واقع شده است، تاكيد بسزائى روى پايگاه دين و اصالت الهى بودن آن مىباشد، ولى با وجود اين امر، در بسيارى از موارد به نكات غير مادى در عبادات برمىخوريم و خصوصياتى از آنها بدست مىآيد كه با اسرار و حكمتهاى مادى نمىتوان توجيه و تفسير كرد براى نمونه:
چرا نماز مغرب سه ركعت و نماز ظهر چهار ركعت است
چرا در هر ركعت نماز بايد يك ركوع بجا آورد نه دو ركوع، ولى دو سجده بايد انجام داد نه يك سجده
و بسيارى چراهاى قابل طرح ديگر..
ما اين جنبه از عبادات را كه قابل تفسير و توجيه مادى نيست، جنبه غير مادى آنها مىخوانيم. اين جنبه را ما در بسيارى از عبادات اسلامى بصورتها و اشكال مختلف ملاحظه مىكنيم. از اين رو مىتوان عنوان غير-مادى بودن عبادات را به معنائى كه ياد كرديم، يكى از امتيازهاى عمومى و مشترك همه عبادات دانست.
اين غير مادى بودن، به روح عبادت مربوط مىشود و در حقيقت جزء عبادت است، زيرا همانگونه كه قبلا بررسى شد نقش عبادات در استحكام ايمان، و در ارتباط با خدا و در نفوذ عملى دادن به فكر خدا پرستى است.
هر چقدر خصوصيت تسليم و انقياد در عبادت بيشتر باشد، اثرش در ارتباط عابد با خدا نيرومندتر و بيشتر خواهد بود. بنابر اين چنين عملى را كه عابد تكرار مىكند، اثرش در همه ابعاد وجودىاش آشكار مىگردد، ولى هرگاه تمام جزئيات منافع و مصالح عبادت را شخص بداند، خصوصيت تسليم و انقيادش نسبت به آن عبادت كمتر خواهد شد و انگيزه مصلحت طلبى و منفعت جوئى در او غلبه پيدا مىكند و ديگر به جاى عبادت خدا مىخواهد عمل سودمندى به خاطر جلب منافعش انجام دهد تا سودى عايدش گردد و از آن بهرهمند گردد.
پس همانگونه كه با عمليات نظامى، روح سربازى و اطاعت در جان و دل سرباز، تقويت مىشود و بىهيچ چون و چرا اطاعت از او امر فرمانده براى سرباز عادت مىگردد، همينطور احساس انسان عبادت كننده با توجه به ارتباط پىگير در عباداتى كه جنبه غير مادى دارد تقويت مىشود و روح تسليم و انقياد در برابر خدا را در انسان رشد مىكند و نيرو مىگيرد.
بنابر اين براى پديد آمدن روح تسليم و انقياد در انسان، عبادات بايد جنبه غير مادى داشته باشد. بهمين دليل كوششى كه برخى از مردم در پرستش از جنبه غير مادى عبادات به عمل مىآورند و تفسيرى كه از آن مىطلبند تا مصلحت آن را بدانند، در حقيقتخالى كردن عبادت از روح و حقيقت آنست همان گونه كه بخواهيم نتائج عملى تسليم و انقياد را بدانيم و يا ارزش تسليم و انقياد در برابر خدا را، با ارزش مصلحت طلبى و نفع شخصى خواهى، مانند هر عمل ديگر، بسنجيم.
مطلب قابل ملاحظه اينست كه در هر عبادتى مصلحت اجتماعىاش با مصالح شخصى انسان عابد، در تعارض باشد، تقريبا اثرى از جنبه غير مادى در آن ديده نمىشود.
مانند جهاد كه مصلحت اجتماعيش با حرصى كه انسان مجاهد براى حفظ حياتش دارد و مىخواهد خونش محفوظ بماند، معارض است.
و مانند زكات كه داراى مصلحت اجتماعى مهمى است كه با حرص مال دوستى زكات دهنده متعارض مىباشد، زيرا عمل جهاد براى مجاهد كاملا قابل فهم است و جنبه غير مادى ندارد چنانكه عمل زكات را، زكات دهنده عملى با مفهوم مىداند. در عمل جهاد و زكات هيچ گونه خصوصيت تسليم و انقياد آنها با قابل فهم بودنشان منافات ندارد، زيرا تحمل مشكل فداكارى با جان و مال به اندازه زيادى خود نوعى تسليم و انقياد است مخصوصا كه عبادتهائى مانند جهاد و زكات تنها متكفل تربيت فرد نيست، بلكه اين عبادتها ضامن تحقق مصالح اجتماعى نيز مىباشد. بنابر اين جنبه غير مادى بودن عبادت بيشتر متوجه عباداتى است كه ارزش تربيت فردى بيشترى دارد مانند نماز و روزه.
و بدين ترتيب نتيجه مىگيريم جنبه عينى و غير مادى داشتن عبادات، ارتباط محكمى با نقش تربيتى آنها دارد عباداتى كه جنبه مادى ندارد در ايجاد وابستگى فرد به خدا و نفوذ پيوند او با مطلق نقش بسيار مؤثرى دارد.