هر گاه نظرى بر انسانيت در فرازهاى مختلف تاريخش بيفكنيم، همه جا انسان را در زندگى اجتماعى تابع نظام و تشكيلات خاصى مىنگريم. ملاحظه مىكنيم انسان پيوسته در تقسيم حقوق و وظائف از روش معينى پيروى مىكرده است. استقرار زندگى انسان در هر زمانى بستگى به ميزان ضمانت اجراى مقررات اجتماعىاش دارد، چنانكه رسيدن به هدفهاى كلى مورد انتظار از تشكيلاتى، نيز مربوط به ضمانت اجراء آنها است.اين يك حقيقتى است كه نسبت به گذشته و آينده جارى است و در تمام تاريخ طولانى بشريت هيچگاه از آن تخلفى ديده نشده است.مجازاتها و قوانين كيفرى مربوط به ضمانت اجراء گاهى از طرف مردم وضع مىشود به اين كيفيت، كه گروهى از مردم بنمايندگى ديگران دور هم جمع شده قوانينى براى تخلفها به منظور تاديب و تنبيه افراد مختلف وضع مىكنند و گاهى ضمانت اجراء از درون انسان است انسانى كه در مقابل تعهدهاى اجتماعىاش احساس مسئوليت مىكند و خود را ملزم به انجام وظائف و رعايتحقوق اجتماعى مىداند.با اينكه ضمانت اجراهائى كه وسيله قوانين وضعى صورت مىگيرد نقش بسيار مؤثرى براى تسلط بر اعمال و رفتار انسانها دارد، ليكن در بسيارى از اوقات اگر در كنار آنها مسئوليتى از درون احساس نگردد، نه تنهائى قادر به اداره جامعه نخواهد بود، زيرا آن گونه مراقبتى كه وسيله مجازاتهاى وضعى صورت مىگيرد هر چند دقيق و گسترده باشد معمولا نمىتواند شامل همه تخلفها باشد و نمىتواند همه وقايع را فرا گيرد.احساس مسئوليت درونى براى اينكه بتواند يك واقعيت عملى فعال و سازندهاى در زندگى انسان باشد، احتياج به مراقبتى از باطن وجود انسان دارد، ايمان به يك قدرت مراقبتى كه هيچ چيز را چه كوچك و چه بزرگ، از ياد نبرد حتى از يك اتم چه در زمين و چه در آسمان، غافل نباشد، و نيز احتياج به تمرين عملى دارد، تا از ميان تمرينهاى مستمر اين احساس رشد كرده تاثير چنين مراقبتى در انسان گسترش يابد.تحقق مراقبتى به اين گستردگى كه در همه آسمان و زمين هيچ چيز از پوشش آگاهى و علم او حتى يك اتم خارج نشود، در زندگى انسان، فقط مىتواند در نتيجه ارتباط با مطلق صورت گيرد يعنى فقط اين خداوند حق و عالم و قادر است كه به همه چيز آگاهى دارد و نتيجه ارتباط با او خود بخود روى انسان چنين مراقبتى احساس ميشود و همين امر احساس مسئوليت درونى را در انسان فراهم مىسازد.فقط تمرين عملى است كه مىتواند اين احساس مسئوليت درونى را رشد دهد و راه اين تمرين، عبادات عملى اسلامى است، زيرا پرستش يك وظيفه درونى غيبى است و به هيچ وجه از محيط خارج قابل كنترل نيست هر گونه اجراءات خارجى براى پياده كردن صحيح عبادات نمىتواند كافى باشد، زيرا اين اعمال بر بنياد حسن نيت و رابطه قلبى با خدا استوار است و چنين رابطهاى را با قوانين و مقررات وضعى نميتوان از خارج كنترل كرد.هيچگونه قوانين اجرائى نميتواند تضمين كننده اجراى آنها در خارج باشد تنها مراقبتى كه در اين زمينه قابل اجرا است، مراقبت از ناحيه ارتباط با مطلق و از طريق ماوراء ماده است، از ناحيه خداوندى كه هيچ چيز را پوشش آگاهى او خارج نيست، تنها تضمين ممكن براى تحقق ارتباط در اين زمينه، احساس مسئوليت درونى استيعنى كسى كه به عبادت مىپردازد وظيفهاى انجام مىدهد كه با هر وظيفه واجب ديگر يا هر خدمت اجتماعى ديگر فرق دارد مثلا وقتى وامى را كه شخص گرفته ادا مىكند، قرار داد معاملهاى را كه بسته به شرائطش وفا مىكند، مالى را كه از كسى عاريت گرفته، مسترد مىدارد، در همه اين موارد به وظيفهاى كه جامعه مىتواند كنترل كند و مراقبت آن در صلاحيت جامعه است، دست زده و بدين وسيله ممكن استخيال كنيم عكس العمل اجتماعى تخلف از انجام وظيفه، شخص را به وظيفه شناسى واداشته است.ولى وظيفه انجام عبادتى غيبى كه هيچكس عكس و العمل روانىاش را جز خداى سبحان نمىداند، تنها در نتيجه احساس مسئوليت درونى حاصل مىشود و بس. و بر اثر تكرار عبادات اين احساس مسئوليت تا جائى رشد پيدا مىكند كه براى انسان در همه كارهايش عادت مىشود. بر اثر اين احساس مسئوليتحسن نيت بوجود مىآيد. ديگر انسان در پرداختحقوق مشروع ديگران، از ترس عكس العمل خارجى كار نمىكند، بلكه حسن نيت وقتى پديد آمد هر عملى روى احساس مسئوليت، درست انجام مىشود، زيرا ترس از عكس العمل خارجى اگر به تنهائى مىتوانستحسن نيت بوجود آورد، شخص مىتوانست در بسيارى از حالاتى كه كسى تخلفش را نمىفهميد يا مىتوانست براى تخلفش تفسير ساختگى بتراشد يا ىتوانستخودش را از عكس العمل اجتماعى آن بصورتى حفظ كند، در اين موارد شانه از زير بار وظائفش خالى مىكرد، زيرا در اين حالات هيچ گونه تضمينى براى جلوگيرى از تخلف افراد غير از احساس مسئوليت درونى آنها، وجود ندارد.مىبينيم در عبادات مستحب غالبا ترجيح بانجام پنهانى و غير-علنى عبادت است. برخى عبادات اصولا طبعشان سرى و پنهانى است مانند روزه، يعنى خويشتن دارى از ارتكاب اعمالى كه هيچگونه كنترل خارجى ندارد. بسيارى از عبادات داراى يك جو پنهانى و دور از زمينههاى عمومى است مانندنماز شب كه وقت انجامش بعد از نيمه شب است. اينها همه به خاطر عمق بخشيدن به جنبه ماوراى مادى عبادت، و ارتباط هر چه بيشتر آن با احساس مسئوليت درونى است.بدين گونه احساس مسئوليت انسان، از ميان پىگيرى انجام عبادات، نفوذ بيشترى پيدا مىكند و انسان بر انجام كارها بر اساس اين مسئوليت انس مىگيرد و يكنوع تضمين قوى براى تعهد فرد شايسته نسبت به اداى وظائف و حقوقى كه بر عهده دارد، به وجود مىآورد.