مرجعيت چيست و در چه كسى تحقق پيدا مىكند
مرجعيتحقيقتى اجتماعى است كه در امت اسلامى وضع شده و بر اساس موازين شرعى استوار است، و در حال حاضر در رهبر انقلاب ايران(امام خمينى دام ظله) كه حدود بيست سال است ملت را رهبرى مىكند و مردم ايران به واسطه رهنمودهاى دليرانه و آگاهانه وى به پيروزى رسيدهاند، تحقق يافته است. و اما بطور عموم بعنوان ممثل اعلاى دولت اسلامى در طول زمان مىبايد در كسى تحقق يابد كه به ويژگيهاى زير آراسته باشد:اول: دارا بودن صفات مرجع دينى از اجتهاد مطلق و عدالت.دوم: اصول فكرى وى كه از خلال تاليفات و مباحثش بدست مىآيد، روشنگر ايمان وى به حكومت اسلامى و ضرورت پاسدارى از آن باشد.سوم: مرجعيت او به روشى كه پيوسته در تاريخ شيعه مورد قبول بوده، فعليت يافته باشد.چهارم: اكثر اعضاء «مجلس شوراى مرجعيت» صلاحيت او را تاييد نمايند، علاوه بر اين گروه زيادى از كارگزاران دينى (كه تعداد آنها در قانون اساسى مشخص مىگردد) مانند علماء و طلاب حوزههاى علميه و ائمه جماعت و گويندگان و متفكرين اسلامى شايستگى وى را تائيد كنند:در صورت تعدد مراجع صلاحيتدار، مردم در يك رفراندوم، حق تعيين يكى از آنها را دارند.5- همانگونه كه گذشت مردم صاحب حق و عهدهدار حمل اين امانت(حكومت)هستند، و همگى نسبت به اين حق در برابر قانون مساويند، و فرد فرد آنها حق راى و فعاليتسياسى به گونههاى مختلف دارند، همانگونه كه در انجام مراسم و شعائر دينى و مذهبى خود آزادند، و دولت وظيفه دارد اين آزادى را براى هموطنان غير مسلمانى كه از نظر سياسى او را پذيرفتهاند و در چهار چوب عقايد عمومى با وى اشتراك دارند، فراهم آورد.6- جمهورى اسلامى ايران به حكم رسالت و مسئوليت عظيمى كه دارد، در داخل و خارج ايران وظايف تاريخى بزرگى به عهده دارد، اما در داخل ايران بايد:(1) اسلام را در همه شئون زندگى تطبيق نمايد.(2) با محو هر گونه نظام طبقاتى در معيشت و با برقرار كردن اقتصاد سالم اسلامى و باز گرداندن پخش ثروت به روشهاى مشروع و فراهم آوردن وسائل راحت براى فرد فرد ملت، آسايش جامعه و تعادل اجتماعى را تامين نمايد.(3) در شناساندن اسلام واقعى بكوشد و شخصيت مردم را بر اساس فرهنگ اسلامى طورى تربيت نمايد، كه پيوسته حافظ انقلاب اسلامى باشند.و در خارج ايران:الف: مشعلدار هدايت اسلام در سراسر گيتى باشد.ب: در امور سياسى و مبادلات خارجى جانبدار حق و عدالت و نمايانگر نمونه اعلاى اسلام باشد.ج: فريادرس همه مستضعفين و رنجديدگان جهان و ستيزه جوى استعمار و طغيان، بويژه در سرزمينهاى اسلامى كه ايران جزء جدا ناشدنى آنست، باشد. بايد دانست كه هرگز اهداف دولت قرآن پايان نمىپذيرد، زيرا كلمات الهى پايان ناپذير است و حركت بسوى الله در مسير مطلق متوقف نمىشود و اينست راز نيروى شگرف دولت اسلامى و توانائى انقلابى و ابداع هميشگى آن در مسير حركت انسان بسوى خدا.قل لو كان البحر مدادا لكلمات ربى لنفد البحر قبل ان تنفد كلمات ربى و لو جئنا بمثله مدادا (3) «بگو اگر دريا براى نگارش كلمات پروردگارم مركب شود، دريا پايان مىپذيرد پيش از آنكه سخنان پروردگارم تمام گردد، گر چه همانند آنرا كمك بگيرند»در پرتو آنچه گذشت مىتوانيد مبانى فقهى طرح گذشته را بشرح زير بدست آوريد:1- ولايت اصالة براى كسى جز خدا نيست.2- نيابت عامه مجتهد مطلق و عادل و با كفايت از امام عليه السلام طبق فرموده ولى عصر عجل الله فرجه ميباشد:و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الى رواة احاديثنا فانهم حجتى عليكم و انا حجة الله عليهم «اما در پديدههاى زمان و رويدادهاى تازه به راويان احاديث ما مراجعه كنيد، هر آينه حجت (4) من بر شما هستند و من حجتخدا بر ايشانم» .اين نص ميرساند كه آنها در همه رويدادهاى زمان به اندازهاى كه مطابقت اصول زندگى را با شريعت اسلام تضمين نمايند، مرجع مردم ميباشند زيرا دستور مراجعه به آنها از جهتى كه بازگو كننده احاديث ائمه و حاملين آئين اسلامند به آنها حق ولايت و سرپرستى بر تطبيق احكام اسلام و نظارت كامل بر اجراى آن ميدهد.3- خلافت عمومى مردم بر اساس شورى كه به آنها حق ميدهد عهدهدار امور خود باشند، در ضمن اشراف و نظارت نائب امام قرار دارد.4- نظريه اهل حل و عقد كه دورانى از تاريخ و جامعه اسلامى تطبيق شد، با در نظر گرفتن ويژگيهاى زمان لازم است با توجه به قاعده شورى و نظارت مرجع، بصورت مجلسى در آيد كه اعضاء آن نماينده واقعى مردم باشند.از خلال مطالب فشردهاى كه بيان شد، ميتوانيد شكل حكومت اسلامى را با ساير انواع حكومتها مقايسه كنيد و اختلافات اساسى آنها را با اسلام بدست آوريد:اولا: از ناحيه چگونگى پديد آمدن دولت و رشد تاريخى آن، همه آراء و نظرياتى را كه اظهار شده مطرود و نادرست دانسته و ايمان داريم، دولت پديدهاى است ناشى از ولايت انبياء الهى كه در بخش معينى از تاريخ بشريت بوجود آمده.نظريات اظهار شده درباره پيدايش دولت در تاريخ عبارتست از:الف: حاكميت زور و اعمال قدرت، حكومت را بوجود آورده.ب: اعطاى حق پادشاهى و حكومت به سلاطين از ناحيه خداوند است.ج: قرار دادهاى اجتماعى حكومت را به وجود آورده است.د: دولت از خانواده ريشه گرفته است. ]ثانيا: در زمينه وظايف دولت، نظام فردى كه بر اساس اصالت فرد است، و روش اشتراكى را كه بر اصالت جامعه استوار شده نادرست ميدانيم و معتقديم كه حكومت اسلامى تطبيق قوانين الهى است كه تعادل بين فرد و جامعه را برقرار مىنمايد، و جامعه واقعيتى جداگانه در برابر فرد آن گونه كه هگل مىگويد ندارد، بلكه جامعه مجموعهاى از افراد و گروههائى است كه بايد مورد حمايت و رعايت قرار گيرد.ثالثا: از نظر شكل حكومت: حكومت اسلام حكومت قانون است و به بهترين شكل بر قانون متكى مىباشد، زيرا قانون اسلام بر حاكم و محكوم بنحو مساوى سيطره دارد، و بنابر اين رژيمهاى پادشاهى و همه سيستمهاى حكومت فرد بر مردم و نظام اشرافى از نظر اسلام نادرست است.رابعا: حكومت اسلامى داراى تمام امتيازات يك دموكراسى است، بدون آنكه نواقص آنرا دارا باشد و بآن امتيازاتى اضافه مىكند كه از انحراف مصون باشد. در نظام دموكراسى، مردم سرچشمه سيادت ميباشند ولى در اسلام مردم مركز جانشينى از ناحيه خدا و پايگاه مسؤوليت در برابر او هستند.در دموكراسى، قانون پديدهاى كاملا انسانى است و در بهترين شكل آن كه بندرت واقع مىشود، هميشه اكثريت بر اقليت تحكم نموده و حق آنها را نابود مىنمايند، ولى در اسلام بخش ثابت قانون اساسى، احكام الهى است و اين دسته از احكام الهى، ضامن واقع بينى قانون اساسى مىباشد و نمىگذارد هيچ گونه تبعيضى بوجود آيد.بعنوان مثال: اگر اسلام ملكيت همگانى و ملكيت دولت را در جنب ملكيتخاصه (5) قرار داده، ناظر به اين نيست كه اين تقسيم نتيجه جنگطبقاتى يا ترجيح مصالح گروه خاصى است، بلكه نشان دهنده موازين حق و عدالت است و از اين جهت اين قانون گذارى پيش از پديد آمدن آن مرحله از جنگ طبقاتى كه ماركس آنرا شرط پيدايش چنين قانونى در جامعه ميداند، بوجود آمد.خامسا: حكومت اسلامى گرچه از نظر مشخص كردن قدرتها به نظامهاى (برگزيدن فرد) شباهت پيدا مىكند ولى بطور كلى با نظامهاى دولتهاى سرمايهدارى كه دموكراسى آنها بر اساس جدائى قوه مقننه از مجريه قرار گرفته تفاوت چشم گيرى دارد، در حكومت اسلامى هميشه دولت در فردى تحقق پيدا مىكند كه خصوصياتش را قوانين شرع معين كرده يا مردم مستقيما او را برگزيدهاند، و يا حاكميتخود را هم از ناحيه شرع و هم از ناحيه انتخاب مردم بدست آورده باشد.در اين مختصر فرصت آن نيست كه بطور مشروح تفاوتهاى حكومت اسلام را در تجديد قدرتها و رابطهها، با ساير رژيمهاى حكومتى بررسى نمائيم. و اين طرح فشرده فقهى، به اختصار پاسخ شما علماء اعلام را در بر دارد و به صورت اجمالى پايههاى فكرى جمهورى اسلامى را كه ملت مسلمان ايران به رهبرى امام خمينى دام ظله ارائه داده بازگو مىكند، ناگفته نماند كه اين تنها نظريهاى است قابل بررسى و تطبيق و ميتواند در اين زمينه مساله را از ديدگاه اسلام روشن كند، از خداوند بزرگ خواهانم كه شما را در پناه خود محفوظ دارد و به خدمتگزارى در راه اسلام و بر افراشتن لواى حق كامياب گرداند.و السلام عليكم و رحمه الله و بركاتهنجف اشرف- محمد باقر صدر6 ربيع الاول 1399 ه. ق.(1). سوره بقره/213.(2). سورء احزاب/72.(3). سوره كهف/109(4). كمال الدين باب 45 توقيع چهارم صفحه 484 طبق آخوندى+وسائل الشيعه ج 18/باب 11/ح 9 صفحه 101.(5). ناگفته نماند ملكيتخاصه بدان معنى كه در نظام سرمايه دارى يا سايز نظامها جود دارد نيست، ملكيتخاصه اسلام داشتنى است در محدوده ايمان و اخلاق و قوانين اسلام نه داشتنى آزاد كه از هر كجا انسان بخواهد بدست آورد و هر گونه خواست مصرف كند. «مترجم»