كار شايسته از ديدگاه قرآن
«آيا سقايتحاجيان و آبادانى مسجد الحرام را با (كار) آنكس كه به خدا و روز جزا باور آورده و در راه خدا پيكار مىكند، همسان مىپنداريد اينان نزد خدا يكسان نيستند و خداوند قوم ستمگر را راهنمائى نخواهد كرد (9).«مشركان تا وقتى بر كفر خود گواه باشند، حق آبادانى مسجد را ندارند. اينان اعمالشان پوچ و تباه مىشود و در آتش جاودان خواهند بود (10).«آبادانى مساجد خدا را تنها باور آورندگان به خدا و روز قيامت آنها كه نماز بپاى مىدارند و زكات مىدهند و جز خدا از كسى نمىهراسند انجام مىدهند و اينان راه يافتگانند (11).«هر كس كار شايستهاى انجام دهد به نفع خود، اقدام كرده و هر كس كار بدى مرتكب شود، به خود بد كرده است، آنگاه همه به سوى پروردگارتان باز خواهيد گشت (12).«آنها كه ايمان آورده و كارهاى شايستهاى انجام دهند، خداوند مهربان به زودى مهرشان را بر دلها مىافكند» (13).اكنون در اين لحظات كه در پرتو اين آيات خود را مىنگريم، به هيچ وجه نمىخواهيم ارزش كار را در اسلام از دريچه اقتصادى بررسى كنيم. و نيز در صدد آن نيستيم كه كار را به عنوان سرمايهاى در بازار تجارت به عنوان يك كالا كه مزد بگيرها روى آن حساب مىكنند، مورد توجه قرار دهيم، و مانند ساير كالاهاى تجارتى ارزش آن را روى ميزان عرضه و تقاضا تعيين كنيم.اين گونه بررسىها از موضوع بحث، خارج است و ما اينها را به كتاب «اقتصادنا»حوالت مىدهيم، زيرا آيات قرآنى كه اكنون زير پرتو با عظمتش قرار گرفتهايم، عنايتى به جنبههاى اقتصادى كار ندارد، بلكه متعرض ارزشهاى عالىتر و گستردهترى از كار انسانها شده، و بطور كلى مفاهيم ديگرى را در نظر دارد كه به هيچ وجه با جنبههاى محدود اقتصادى قابل مقايسه نيست.بنابراين ما در برابر ارزيابى كار در اسلام بايد هر كارى را از ديد انسانيت و ارزشهاى اخلاقى آن در نظر بگيريم، نه از ديد اقتصادى آن كه فقط نگاهش به كار پولساز است و نقش سازندگى كار را تنها به توليد و توزيع عادلانه كالا محدود ساخته است.به تعبير ديگر، اكنون كار انسان را ارزيابى اخلاقى مىكنيم، نه ارزيابى اقتصادى.كدام كار انسان شايسته تقدير و احترام است، و با چه مقياسى بايد ارزش و اهميت اين كار يا آن كار را تعيين كرد. و چگونه بايد از ناحيه اخلاقى و معنوى، كارى را سنجيداين همان پرسشى است كه ما مىخواهيم پاسخ آن را از ديدگاه اسلام به دست آوريم مىكوشيم پاسخ خود را از خلال آياتى كه در صدر اين مقال مطرح شد، به اندازهاى كه مناسب با بحث كوتاه ما در اين نوشتار است استخراج كنيم.حقيقت اينكه پاسخ سئوال فوق را هر مكتب و مرامى تنها از ريشه مفاهيم اخلاقى خود بايد بدست دهد. بديهى است مفاهيم اخلاقى را هم، هدفهاى كلى آن مكتب و مرام تعيين مىكند و از مجموعه آنها نمونههائى به دست مىآيد كه بشريت براى رساندن خود بدان مفاهيم اخلاقى مكتبى تلاش به عمل مىآورد.تمدن سرمايهدارى به عنوان يك مكتب و مرامى كه توجه به مصالح زندگى اجتماعى و روابط خارجى بين افراد، دارد، معتقد است هر عملى كه مصلحت اجتماعى اقتضا كند و بتواند در تحكيم روابط اجتماعى اثر بگذارد و افراد را بر اساس آزادى و بهره بردارى متقابل از همديگر مساعدت كند، كارى شرافتمندانه و قابل احترام است. و هر قدر نتايج و كار برد آن در زمينههاى اجتماعى و زندگى عمومى بيشتر باشد، ارزش آن بيشتر و از نظر اخلاقى با عظمتتر است. يعنى ارزش كار را به منافعى كه بر آن مترتب است بايد سنجيد نه به انگيزههاى روانىاى كه كار از آنها پديد آمده است.از هنگامى كه جنبه نفع پرستى در تمدن سرمايهدارى بر همه چيز ديگر غلبه كرد، هر كار كوچكى در اين راه، بزرگ جلوه نمود و بقول الكسيس كارل، مرد كار با هر انگيزه و هر گونه احساس و طرز تفكرى، نيكو معرفى شد.بنابر اين ثروتمندى كه مدرسهاى بسازد، در زمستان به بينوايان كمكى كند، در موارد ضرورى به دولت وامهاى بىبهره پردازد و... او يك مرد نيكوكار است، ولى هيچگاه كار اين شخص به درجه كار قهرمانانه يك رهبر سياسى آگاه كه در راه آزاد ساختن بلادش از اسارت سياسى، و حفظ احترام انسان تلاش به عمل مىآورد، نمىرسد، زيرا جنبه خارجى اين حركتسياسى چشمگيرتر و سودش در زندگى انسانها بيشتر است. از اين دو كار كه پائينتر بيائيم، نوبت به كارهاى ناچيز و محدودى مىرسد كه جز نياز آنى، دردى را دوا نمىكند، مانند نياز يك نفر نابينا كه مىخواهد از خيابان عبور كند شما دستش را گرفته از روى دلسوزى او را راهنمائى مىكنيد. اين هم يك كار نيك است، ولى ارزشهاى اخلاقى سرمايهدارى، براى آن امتياز چندان قائل نيست مگر وقتى كه نتيجهاش مانند كارهاى ديگر درشت و چشمگير باشد.ماركسيسم در اين امر تا اندازهاى موافق، و در پارهاى جهات مخالف است.او معتقد است مبارزه طبقاتى در متن جامعه باعث مىشود مصالح عمومى به تناقض كشيده شود، زيرا طبقه پيشين از مصالحى دفاع مىكنند كه ضرورت تاريخىاش را از دست داده است و توجه به آن امور، نيروى محرك تاريخ را تضعيف مىنمايد، در مقابل آن مصالح، مصالح ديگرى براى يك يا چند طبقه جديد كه با گذشت زمان روى كار آمدهاند، وجود دارد. اين طبقات كه به تدريج روى كار آمدهاند توانستهاند به تدريج روى پاى خود ايستاده با طبقه پيشين رو در رو به مبارزه بر خيزند، و حقوق و مصالح خود را مطالبه كنند. بنابر اين مسئله مهم كه براى اين مكتب مطرح است گذشته از پارهاى از كارهاى فردى، كار سودمند و كار غير سودمند نيست، بلكه مسئله مهم طبقه جديد است و كار سودمند كارى است كه به نفع طبقه جديد باشد و كار مضر كارى است كه به زيان طبقه جديد منتهى شود. بنابر اين هر كارى كه به سود و مصلحت طبقه روى كار آمده باشد، كارى با ارزش است و مىتواند در پيشبرد تاريخ جامعه مؤثر باشد. و هر عملى كه مصالح طبقه پيشين را تامين كند، و موجوديت اجتماعى آن را ريشهدارتر سازد، و مدت مبارزه و دوران احتضارش را طولانى گرداند، يك عمل ارتجاعى پستى است. و تا وقتى نتواند با اهداف بلند ماركسيسم به نفع طبقه جديد قدمى بردارد و آنان را در طرد و عقب زدن طبقه پيشين كه با پيشرفت تاريخ مبارزه مىكند، يارى دهد، كارى ارتجاعى و پست است.پس اين مصلحت و سود طبقه است كه كارى را اخلاقى و سودمند معرفى مىكند، و از اين راه است كه بايد كار را ارزيابى اخلاقى و معنوى كرد.از اين رو لنين جمله معروف خود را اظهار مىكند و مىگويد: «به عقيده ما هيچ آدابى رعايتش بالاتر از رعايتحال جامعه نيست. اكنون پرده از روى دروغى بنام اخلاق و تربيت برداشته شده است، به عقيده ما اخلاق و آداب تحت نفوذ منافع مبارزاتى طبقه كارگر قرار دارد».اسلام در بررسى اين مسئله نظر ديگرى اظهار مىكند كه با نظريات ياد شده فرق اساسى دارد. به طور خلاصه اختلاف نظرها از آنجا ريشه مىگيرد كه هدفهاى متعالى اسلام براى زندگى انسان و راههائى كه براى پياده كردن آنها در جامعه پيشبينى كرده و مىخواهد مبانى اخلاقىاش را از آن هدفهاى بگيرد، با هدفهاى محدود جامعههاى سرمايهدارى و بطور كلى جوامع مادى، فرق دارد. اسلام به انگيزههاى كار توجه دارد نه به منافع آن، اسلام معتقد است هر كارى را بايد از روى انگيزههاى آن كار ارزيابى كرد نه از روى منافع مادى آن. در هر كار نيت كسى كه آن را انجام مىدهد شرط حسن و قبح آن است. تا وقتى نيتخوب همراه كار شايسته نباشد، نبايد آن كار را «شايسته» ناميد، زيرا اسلام به جنبههاى خارجى كار نظر ندارد، نمىخواهد فقط توجهش را به اوضاع و احوال زندگى اجتماعى مردم محدود كند، زيرا معتقد است اين قسمت تنها تصويرى از يك حقيقت عميقتر و مهمترى از زندگى درونى انسان است. و تا وقتى مذهب نتواند اين حقيقت درونى را در اختيار گرفته انسان را از آن جنبه بسازد، بالا ببرد، و اين روحيه را در فرم و شكل خاصى پياده كند، نمىتواند رهبرى حقيقى جامعه را به دست گيرد.از اين رو در نظر اسلام اين مهم نيست كه روابط اجتماعى بين مردم طورى برگزار شود كه منتهى به سود مادى گردد، مهم اين است كه از انسان فرد پاكى ساخته شود تا روابط اجتماعىاش، از ريشههاى خلق و خوى فطرى و باطنىاش، آبيارى شود، آنگاه از داخل به خارج پرتو افكند.و در يك جمله، اسلام مىخواهد انسان خود را يك انسان اسلامى بسازد. از اين رو تربيت اين انسان را خود متكفل شده، و قبل از هر چيز مىخواهد محتواى روانى او را بر طبق مفهوم اسلامى بپروراند، ولى سرمايه دارى به اين وظيفه سنگين توجه نمىكند تنها به روابط بين مردم مىپردازد تا به نتائج و منافع اجتماعىاش برسد و ديگر كارى به انگيزههاى فكرى و سرمايههاى روحىاش كه در پشت اين منافع مخفى شده و در آنها اثر مىگذارد، ندارد.بدين ترتيب اسلام، ارزش كار هر كس را به انگيزهها و زمينهها و حدود فكرى و روحى او كه بذرهاى كارش در ضمن آنها افشانده مىشود، مربوط مىداند. حال آنكه ديگران ارزش كارها را به نتايج و منافع آنها و ميدانهاى زندگىاى كه كار در ساختمان آنها موثر است، قرار مىدهند.بنابر اين زمينههاى فكرى كلى كه اسلام آن را مقرر داشته، ايمان به خدا و روز قيامت است. و انگيزههاى آن، عبارت از عواطف و تمايلات خير مىباشد كه با اين زمينه كلى، در هم بافته شده و طورى سخت به هم پيچيده است كه مجموعا يك واحد انسان مسلمان را تشكيل مىدهد. و كار شايسته، كارى است كه از اين عواطف و تمايلات در كنار همان روحيه ايمانى كلى، ريشه گرفته باشد.روى اين اصل، قرآن هر گونه مقايسه بين ان دو كار را قطع مىكند. كارى كه از يك زمينه كلى ايمانى برخاسته باشد، و كارى كه از انگيزههاى اميال نفسانى و انگيزههاى مادى ديگر سرچشمه گرفته باشد، هر چند نتائجش عالى و درخشان باشد، و اين سنجش را صحيح نمىداند.اجعلتم سقاية الحاج و عمارة المسجد الحرام كمن آمن بالله و اليوم الاخر و جاهد فى سبيل الله لا يستوون عند الله و الله لا يهدى القوم الظالمين (14).شيبه مىگفت: كليدهاى كعبه در دست ما است، پس ما بعد از پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم بهترين مردم هستيم. عباس مىگفت: ما سقايتحاجيان و آبادانى مسجد الحرام را به دست داريم، پس بعد از رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم ما از همه برتريم.امير المؤمنين-عليه السلام-بر آنها مىگذشت، آنها را در جوش و خروش عواطف خود خواهى ديد. هر دو بر اساس موازين جاهليت و اخلاق خود كامه آن با او سخن گفتند. امام عليه السلام آن يگانه مرد تربيتشده قرآن آن يگانه آشنا با مفاهيم بلند قرآن كه سر تا سر زندگيش از تربيت قرآن آكنده بود، گفت: مىخواهيد به شما كسى را ارائه دهم كه از هر دوى شما بهتر است؟ گفتند: كيست او؟ گفت: كسى كه شما هر دو را به اسلام رهبرى كرد. هم او كه به خدا ايمان آورده در راهش جهاد مىكند.اين سخن، عباس و شيبه را خوش نيامد. براى قضاوت هر دو نزد پيامبر رفتند و خداوند اين آيه را فرو فرستاد تا بدانند كارى كه در قالب ايمان و با انگيزه خدائى باشد، با هيچ كار ديگر خارج از اين قالب و انگيز قالب مقايسه نيست، زيرا هر كارى را با قالب فكرى و انگيزههاى درونى انجام دهندهاش ارزيابى مىگردد، نه با نمودها و نتائجخارجىاش.به همين دليل اسلام ريا را حرام كرده و هر عبادتى كه عبادتكارش از قالب ايمان و انگيزههاى خدائى خارج شود، جرم و شرك قلمداد نموده هر چند ارزشش در جامعه مهم و رنگ ظاهريش دلفريب باشد. بنابر اين عجيب نيست اگر آبادانى مسجد الحرام كارى بى حاصل و باطل معرفى شود، به اين دليل كه از قالب ايمان و انگيزه خدائى به دور است. همانگونه كه در آيه ديگر مىخوانيم:ما كان للمشركين ان يعمروا مساجد الله شاهدين على انفسهم بالكفر اولئك حبطت اعمالهم و فى النار هم خالدون انما يعمر مساجد الله من آمن بالله و اليوم الاخر و اقام الصلوة و آتى الزكاة و لم يخش الا الله فعسى اولئك من المهتدين (15).همينطور اسلام به صدقه پنهانى و مخفى كردن برخى از نيكىها ترغيب كرده است تا بتوان بنيادهاى نيكى را بين مردم بيشتر فراهم ساخت. اسلام از انسان مىخواهد كار نيكش را از هر گونه فريبكارى به دور دارد و بكوشد تا كارش هر چه بيشتر به صلاح و سلامت روحى نزديكتر شود تا به نتائج روانىاش نائل آيد. حال آنكه جوامع غربى يا غير اسلامى در رفتار اجتماعى و زندگى روانى خود از هر گونه وسائل و فريبكاريهاى مادى براى وادار كردن مردم به كارهاى مفيد فرو گذار نمىكنند تا جائى كه يك كار سودمند همه ارزشهاى اخلاقى خود را در غوغاى فريبندگىهاى داغ بكلى از دست مىدهد مانند تشكيل شب نشينىهاى آميخته به فحشاء و قمار و مشروب و غيره براى انجام يك خدمت اجتماعى، زيرا جامعه غير اسلامى آن گونه انگيزه روحانى و معنوى كه جامعه اسلامى راستين مؤمن به خدا و روز جزا دارد، را ندارد و رابطه بين دنيا و آخرتش قطع شده است.از اينجا است كه مىگوئيم ارزشهاى اخلاقى از دورترين دورههاى تمدن بشرى تا به امروز، رابطه مستقيمى با دين دارد. و در پرتو دين است كه گاهى يك عمل بسيار كوچك كه از لحاظ نمودار خارجىاش خيلى بى مقدار است، از نظر انگيزه باطنى بسيار با ارزشتر و بزرگتر از كار بزرگ پر سر و صداى خارجى است. و به همين امر ارزش تاريخى پيدا مىكند. مثلا ممكن استشما به خاطر يك نابينا كه مىبينيد با رنج و شكنج مىخواهد گذرگاهى را عبور كند و نمىتواند به تنهائى بگذرد شما دستش بگيريد و او را براى رضاى خدا هدايت كنيد. اين هدايتشما، هزار برابر برتر از فداكارىهاى شما در مورد يكى از مصالح اجتماعى است كه انگيزه شخصى خارج از حدود ايمان و تقوا آن را بوجود آورده باشد.تلك الدار الاخره نجعلها للذين لا يريدون علوا في الارض و لا فساداو العاقبة للمتقين (16).بدين وسيله اسلام راه را در برابر هر فردى با هر گونه امكاناتى كه براى خدمات اجتماعى و كار سودمند داشته باشد، باز مىكند تا بتواند به بالاترين درجه نردبان كمال روحى يك انسان و ارتقاء معنوى او، راه يابد و بر جامعه واجب و لازم مىگرداند ارزيابىاش را از اشخاص به اندازه بهره آنها از سرمايههاى روحى و معنوى آنها نه بر حسب نمودارهاى اجتماعى تو خالى و بيمايهاش هر چند چشمگير و بزرگ باشد، قرار دهند.ممكن است برخى به فكرشان آمده بگويند: آنها كه در جوامع غير اسلامى زندگى مىكنند، در ارزيابى كارهاشان خيلى بيشتر از جامعه اسلامى كه به قرآن عمل مىكنند به واقعيت و صلاح نزديكترند، زيرا قبل از هر چيز مهمتر از همه فراهم ساختن نيازهاى اجتماعى و طرفدارى و حمايت از مصالح جامعه است. هر كارى در اين مسير باشد عملى است با عظمت، و همه بايد از آن تقدير به عمل آورند و آن را بزرگ شمارند تا ديگران به انجام اين قبيل كارها تشويق شوند. وقتى ما با اين كار به مصالح اجتماعى خود رسيديم، ديگر چه اهميت دارد كه انگيزه باطنى شخص در عمل، چه بوده است و در چه مايه فكرى و روانى، او تصميم به اين كار گرفته استچيزى كه واقعا قابل تقدير است اينكه ثروتمندى، براى فرزندان ما مدرسه بسازد بديهى است تقدير ما از اين شخص، و بزرگداشت عملش او را در كارش تشويق مىكند، و در نتيجه در آمد ملى ما بالا مىگيرد. حال ما چكار داريم او ثروتش را از طريق طمع شخصى فراهم آورده باشد تا وقتى طمع شخصى او را به كارهاى نيك و خدمات اجتماعى فرا خواند.يك نظر سطحى مانند آنچه ياد شد تنها ظواهر اشياء را مىبيند و نمىتواند به اعماق آنها فرو رود. اين انديشهها با رسالت اسلام از يكسو، و با مفهوم ارزشهاى اخلاقى اسلام كه بين كار و سرمايه اخلاقى و روانى و فكرىاش ارتباط برقرار مىكند از سوى ديگر، مخالفت دارد.اما از ناحيه رسالت اسلام-زيرا اسلام تنها نيامده تا رفتار ظاهرى ما را تنظيم كند-اسلام رسالتى است الهى كه قبل از هر چيز مىخواهد انسان با ايمان بسازد و زندگى او را متناسب و شايسته اين بينش قرار دهد.يا ايها الذين آمنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما يحيبكم و اعلموا ان الله يحول بين المرء و قلبه و انه اليه تحشرون (17).اسلام مىخواهد به انسان حيات بدهد، نه فقط رفتار خارجىاش را تنظيم كند ممكن نيست چنين رسالت محتواى داخلى انسان را رها كرده تنها او را از ديدگاه خارجىاش بنگرد.اما از سوى دوم، اسلام اين طور نيست كه هر كارى را تنها به نمود خارجىاش اكتفا كند و با زمينههاى فكرى و جو روحىاش كه بذر كار در آنجا رشد مىكند، كارى نداشته باشد. اصولا ممكن نيست هيچ كارى را از حدود روانى و طبيعت عاطفىاش بيرون آورد. اسلام منكر اين حقيقت نيست كه هر چند كارى از روى سوء نيت انجام شده باشد مىتواند نتائجسودمندى ببار آورد، ولى مىگويد: هر گاه ما به اين زمينهها اجازه رشد بدهيم و بگذاريم اين محيطهاى فكرى ناصالح بتدريج گسترش يابد و رشد نمايد و در نتيجه اين گونه ارزيابىهاى اخلاقى بر جامعه حاكم گردد، آيا چه كسى مىتواند به ما تضمين دهد كه پيوسته و هميشه يك فرد بكار مفيد و سودمند مىپردازد؟ چگونه مىتوان در اين صورت انتظار داشت. وقتى كار مفيد با مصالح و مقاصد زودگذر شخص، در تضاد واقع شد باز هم شخص كار سودمند اجتماعىاش را تعقيب خواهد كردبدين ترتيب متوجه مىشويم تنها راهى كه واقعا مىتواند كار مفيد را در زمينهها و زمانهاى مختلف تضمين كند، رشد دهد، و تشويق نمايد همان محتواى داخلى و روانى كار يعنى انگيزه معنوى آن است. !(1). مجله «الاضواء»ارگان رسمى «جماعة العلماء نجف» است. اين مجله افتخارى داشت كه مقالات آية الله شهيد را منتشر سازد. آيه الله با پوزش از اينكه درسهائى از قرآن را به برداشتهائى از آن تبديل مىسازند خدمت بسيار با ارزشى به قرآن نمودهاند كه آنرا در زندگى و برداشتهائى براى بر خوردارى عموم وارد ساختهاند.(2). توبه 95.(3). عنكبوت 10: و هر گاه نصرتى از پروردگارت فرا رسد، گويند ما با شما بوديم مگر خدا به آنچه در دل جهانيان مىگذارد آگاه نيست.(4). نساء/72.(5). توبه 42: اين سوگند را «يمين غموس» مىخوانند و اينان را علاوه بر ترك جهاد براى سوگند هم معاقبند(مترجم).(6). توبه/72(7). توبه/120-121(8). اقتباس از آيه و ان يكاد الذين كفروا... (قلم 51)(9). ا جعلتم سقايه الحاج و عمارة المسجد الحرام كمن آمن بالله اليوم الاخر و جاهد في سبيل الله لا يستوون عند الله و الله لا يهدى القومالظالمين(توبه/19)(10). ما كان للمشركين ان يعمروا مساجد الله شاهدين على انفسهم بالكفر اولئك حبطت اعمالهم و فى النار هم خالدون(توبه/17)(11). انما يعمر مساجد الله من آمن بالله و اليوم الاخر و اقام الصلوة و اتى الزكاه و لم يخش الا الله فعسى اولئك من المهتدين(توبه/18)(12). من عمل صالحا فلنفسه و من اساء فعليها ثم الى ربك ترجعون (جاثيه/15).(13). ان الذين امنوا و الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا(مريم/69)(14). توبه/19(15). توبه/17، 18: «مشركان تا وقتى شاهد كفر خود باشند، حق آبادانى مساجد خدا را ندارد. اينان اعمالشان بىارزش، و جايگاهشان بطور جاودان و آتش است: تنها كسانى بايد مساجد خدا با آباد سازند كه خدا و روز قيامت را باور داشته، نماز به پا دارند، زكات بپردازند و از احدى جز خدا، نهراسند. اميد است اينان از راه يافتگاه باشند».(16). قصص/83: اين خانه بلند پايه آخرت را، از آن كسانى قرار مىدهيم كه نخواهند در زمين بنلد پروازى و فساد كنند كه پايان كار به نفع تقوا پيشگان است(17). انفال/29: اى باور آوردگان!خدا و پيامبرش را در آنچه مايه حيات شما است پاسخ گوئيد و بدانيد كه خداوند، ميان يك انسان و دلش فاصله مىاندازه و شما به سوى او محشور مىگرديد.»