پرستش يا نيازى پايدار در انسان - همراه با تحول اجتهاد نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

همراه با تحول اجتهاد - نسخه متنی

سیدمحمد باقر صدر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پرستش يا نيازى پايدار در انسان

عبادات اسلامى، نقش بسيار مهمى در تربيت انسان ايفاء مى‏كند، و احكام عبادات، بخش حساسى از وظائف شرعى، و رفتار الهى يك انسان متدين را در زندگى روزانه‏اش تشكيل مى‏دهد.

نظام پرستش در آئين اسلام، نظامى است پايدار و ثابت. و با پيشرفت‏هاى مادى زندگى عمومى جز در مواردى ناچيز رابطه‏اى ندارد. يعنى اوضاع و احوال تكامل مادى در آن تاثيرى بجاى نگذاشته است.

در حالى كه جنبه‏هاى ديگر آئين اسلام با روند تكاملى زندگى در حال تغيير و تحول دائم است. روش كار، و نحوه پياده كردن آنها، با خصوصيات دگرگون شده زندگى همراه است. مثلا «نظام معاملات و پيمان‏ها و قراردادهاى بازرگانى هماهنگ با ساير نيازها عوض شده است.

براى مثال انسان عصر فضا، همان گونه نماز و روزه‏اش را انجام مى‏دهد و حج مى‏گزارد كه پدرانش در عصر آسياب دستى برگزار مى‏كردند.

درست است نسبت به تهيه مقدمات نماز، انسان عصر فضا با دوران‏هاى سابق خيلى فرق كرده است. مسافرت حج براى مسلمانان امروز وسيله هواپيما صورت مى‏گيرد، ولى در گذشته شتر مهمترين نقش را در نقل و انتقالات بيابانى داشت. پوشش نماز امروزه وسيله كارخانه‏هاى تمام- اتوماتيك و چرخ‏هاى عظيم صنعتى صورت مى‏گيرد، ولى در گذشته پارچه‏ها همه دست بافت بود. و همينطور... اما اعمال و خواندنى‏هاى عبادات، همه بيكسان پايدار مانده است، زيرا تشريع آنها و نيازى كه بشر بآنها دارد و باعث آنها شده، پايدار است و ارزش تشريع آنها به هيچوجه با پيشرفت پيوسته انسان، در تسلط بر طبيعت و بهبود وسائل زندگى، قابل تغيير و دگرگونى نيست.

مقصود اينكه اسلام وظائف نماز، روزه، حج، زكات و ديگر عبادات را به صورت موقت نخواسته است، و هيچ گونه شرائط زمانى ندارد، بلكه اين وظائف را كسانى كه از وسائل فنى و تكنولژى جديد با استفاده از نيروى اتم، برخورد دارند، همان گونه انجام مى‏دهند كه انسانهاى دوار گذشته، آنها كه زمين را با وسيله شخم دستى كشت مى‏كردند، انجام مى‏داند.

از آنچه گذشت نتيجه مى‏گيريم مسئله‏اى را كه تشكيلات عبادات، پاسخ مى‏دهد، يكى از نيازهاى پايدار انسان است. نيازى كه انسان آن را با خود آورده، و در اعماق شخصيت او ثابت است. و تكامل پيوسته زندگى نمى‏تواند در آن تاثيرى بگذارد، زيرا پاسخ ثابت نماز و ساير عبادات، نشان دهنده نياز ثابت به آنست و از اينجا اين پرسش پيش مى‏آيد كه:

آيا چه نياز پايدارى در زندگى انسان وجود دارد كه از آغاز پيدايش انسان، دين نقش پاسخگوئى و تربيتى آن نياز انسانى را به عهده گرفته است، و مى‏خواهد نياز زندگى انسان امروز را درست مانند نياز زندگى انسان گذشته بيكسان پاسخ دهد و بر اساس پايدارى اين نياز است كه عبادات بر طبق احكام اسلام، تشريع گرديده است؟ در نتيجه مى‏خواهيم نقش مثبت عبادات را در زندگى انسان بررسى كنيم.

ممكن است در وهله اول به نظر آيد چنين نياز پايدارى در زندگى مورد قبول نيست، و هر گاه بين زندگى انسان امروز و زندگى انسان‏هاى گذشته دور، مقايسه‏اى بعمل آيد معلوم مى‏شود يكنواختى انسان‏ها را به هيچوجه نمى‏توان پذيرفت، زيرا ما مى‏بينيم انسان بطور دائم از اوضاع و احوال زندگى چادر نشينى و قوم و قبيلگى كه بر اساس بت پرستى و افكار و انديشه‏هاى محدود و متحجر بنا شده بود، به سرعت فاصله مى‏گيرد و دور مى‏شود. اين دورى ملازم با دگرگونى‏هائى در نيازها و آرمان‏هاى انسان مى‏باشد، و در نتيجه روش برآوردن نيازهايش نيز دگرگون مى‏شود. بنابر اين، عبادات چگونه مى‏تواند با ساختمان يكنواخت و ثابتش، نقش واقعى را در ميدان زندگى انسان با پيشرفت‏هاى سريع وسائل و افزارهاى زندگى ايفاء كند

هر گاه عبادات مانند نماز، وضو، غسل، روزه و غيره در يكدوران زندگى براى انسان‏هاى بدوى مفيد بود، بدليل اينكه در تربيت‏خلق و خوى آنها تاثير مى‏گذاشت و الزام عملى براى حفظ نظافت بدن و لباسشان بود و مى‏توانست آنها را از افراط در خوردن و آشاميدن باز دارد، ولى اين هدف‏ها در زندگى انسان امروز، خود بخود انجام مى‏گيرد و در برنامه زندگى يك فرد متمدن گنجانيده شده و از نظر رفتار اجتماعى اين كارها را شخص خودبخود انجام مى‏دهد. بنابر اين ديگر نيازى به عبادات به صورتى كه در زندگى انسان‏هاى گذشته دور، ضرورى بود، نيست. عبادت‏ها ديگر نمى‏توانند نقش سازنده‏اى در تمدن بشر داشته باشند ديگر نمى‏توانند مشكلات تمدن امروز را حل كنند.

بايد دانست اين نظر غلطى در مورد عبادات است، تكامل اجتماعى‏اى كه در امر وسائل و افزارهاى زندگى و تغيير شكل داس و چكش، به وسائل فنى و تكنولژى جديد به كمك نيروى برق و بخار، و در نتيجه تغيير و تكامل در رابطه انسان با طبيعت پيدا شده، ربطى به عبادات ندارد.

هر گونه رابطه انسان با طبيعت از قبيل آهن آلات كشاورزى كه رابطه با زمين و عمل كشاورزى است، از نظر مادى تغيير كرده و رو به تكامل گرائيده است. ولى عبادات رابطه بين انسان و طبيعت نيست تا تحت تاثير عوامل مادى تكامل قرار گيرد. عبادات رابطه بين انسان و پروردگار اوست. اين رابطه نقش بسيار مؤثرى در توجه انسان به برادرش انسان ديگر، دارد و در رهگذر تاريخ، انسان را مى‏بينيم با چند نياز پايدار در زندگى روبرو است نيازهائى كه با نيازهاى انسان عصر روغن چراغ و نيازهاى انسان معاصر، عصر الكتريسيته و اتم يكنواخت و يكسان عمل مى‏كند تنظيم عبادات در اسلام پاسخ به نيازهاى ثابت انسان، و مشكلاتى كه جبنه موقت و مرحله‏اى ندارد، مى‏باشد. عبادات پاسخ به نيازهاى انسانى است كه پيوسته در سازندگى فردى و اجتماعى خود در زندگى متمدن امروز با آن روبرو است و هنوز هم براى خود سازى در هدف‏هاى زندگى امروزش بدان‏ها نيازمند است.

براى اينكه نياز پرستش را به خوبى بشناسيم لازم است نقشه نيازهاى انسان و مشكلات زندگى او را ترسيم كنيم و خطوط پرستش را در ارضاى اين نيازها و طرز چيرگى بر مشكلاتش را توضيح دهيم.

اين خطوط بشرح زير است:(3)

2)نياز به خود يابى و از خود گذشتگى.

3)نياز به احساس مسئوليت درونى براى ضمانت اجراء.

اما توضيح اين خطوط:

رابطه با مطلق يك سلاح دو طرفه است.

كسى كه با دقت، نظرى بر ادوار تمدن بشر اندازد و تمدن بشرى را در طول تاريخش بررسى كند، متوجه مشكلات فراوان و نگرانى‏هاى مختلف آن، در بسيارى از موارد و مسائل زندگى روزانه‏اش مى‏گردد، ولى هر گاه بخواهد از صورت ظاهر اين مسائل بگذرد و به عمق آنها فرو رفته روى مشكل اساسى انگشت بگذارد، مى‏توان از ميان انبوه مسائل و مشكلات پراكنده روزانه تنها يك مشكل حساس و مهم را دريافت. اين مشكل داراى دو طرف يا داراى دو قطب متقابل است و انسان در طول تمدنش از هر دو طرف آن رنج مى‏برد و هر دو طرف آن براى او اسباب زحمت‏شده است.

اين مسئله از يك زاويه ديد، عبارتست از مشكل سرگردانى انسان، تباهى و بى‏پناهى او. و اين جنبه منفى مساله است. و از زاويه ديد ديگر، عبارت است از مشكل غلو در وابستگى به اين معنى كه حقايق نسبى را لباس مطلق پوشاندن و اين جنبه مثبت مسئله را تشكيل مى‏دهد.

در آئين اسلام از نمونه بارز مشكل اولى بنام بى‏دينى و الحاد، و از نمونه آشكار مشكل دوم بنام شرك و بت پرستى، ياد شده است.

مبارزات پى‏گير و بى‏امان اسلام در برابر بى‏دينى و بت‏پرستى، در حقيقت مبارزه در مقابل همين دو مشكل، در طول تاريخ بوده است.

هر دو مشكل در يك نقطه اساسى با هم برخورد دارند و آن عبارتست از جلوگيرى و ممانعت از پيشرفت‏حركت تكاملى انسان. حركت تكاملى، خلاق و سازنده‏اى كه شايسته مقام انسانست، زيرا مقصود از مشكل سرگردانى و تباهى انسان، يعنى گمراهى از مبدا خود در حركت گسترده او در ابعاد مختلف زندگى‏اش، گمراهى در راهى سخت و پر دست انداز و دور و دراز، كه مى‏توانست از عنايات و الطاف واسعه او، هر گونه نيرو و كمكى دريافت كند و در مسير هدف روشن خود، به راه افتد و راه خود را از طريق او، به همه عالم هستى بگشايد. تا جائى كه پر و بال خود را از ازل تا به ابد بر همه وجود بگستراند. وضع خود را نسبت به او بسنجد، و پيوندش را با حدود و مشخصات جهان طبيعت مقياس كند، و گرنه هر نوع حركتى از انسان سرزند او را گمراه و تباه سازد، و چون از مطلق گسسته حركتش، حركتى كوركورانه همچون پر كاهى در برابر تند باد حوادث خواهد شد از هر عاملى كوچك يا بزرگ متاثر مى‏شود و هيچ چيز تحت فرمان و تاثير او نمى‏رود. هيچ نوع آفرينندگى از خود نشان نمى‏دهد و در مسير زندگى‏اش در طول تاريخ موهبتى و عنايتى بچشم نمى‏خورد، مگر وقتى كه با مطلق رابطه برقرار كند و به او وابسته شود و در يك حركت هدفدار، خود را به او متصل سازد.

چيزى كه در اينجا مهم است اينكه خود اين ارتباط از طرف ديگر چهره ديگرى از مشكل را نشان مى‏دهد. و آن مشكل افراط در پرستش است. مشكل مطلق گرفتن چيزهاى نسبى، مشكل شرك كه انسان پيوسته با آن مواجه بوده و مى‏باشد.

انسان براى اينكه قدرت تحرك پيدا كند مهرش را به اين و آن مى‏بندد و براى ادامه راه زندگى‏اش از اين و آن مدد مى‏طلبد، ولى مهرى كه به مطلق نباشد دير يا زود به تدريج مى‏خشگد و حتى از موفقيت نسبى هم تهى مى‏شود و تا هر جا پيش رود سرانجام دل انسان از آن كنده مى‏شود و فراتر از آن را مى‏طلبد تا جائى كه هيچ چيز نمى‏تواند او را به مقصودش برساند.

به تعبير دينى، خواسته‏هاى نسبى‏اش بجاى اينكه در حد يكى از نيازهاى طبيعى ارضا شود برمى‏گردد و خداى مورد پرستش ميشود و هنگامى كه امر نسبى‏ها جاى مطلق را گرفت و براى او خدا شد، حركتش را بخود اختصاص مى‏دهد و نيروهاى تكاملى و قدرت ابتكارش را خشكانده، او را از ايفاى نفس طبيعى‏اش در مسير تكامل باز مى‏دارد:

«با الله خداى ديگرى براى خود مگير، كه از حركت باز افتاده به توبيخ خود و بى‏پناهى گرفتار خواهى شد (4)»

اين حقيقت در مورد همه خدايانى كه انسان در طول تاريخ ساخته است صادق مى‏آيد. خواه در دوران پرستش بتها باشد، يا در دروه‏هاى بعد از آن. از عصر نظام قبيلگى گرفته تا عصر علم در هر دوره گروهى از اين خدايان دروغين را مى‏نگريم كه راه را بر تكامل راستين بشرى بسته‏اند، زيرا رفتار با آنها رفتار با مطلق يعنى پرستش بوده است.

در نظام قومى و قبيلگى، انسان ابتدائى، همه مهر و علاقه‏اش را در پاى قبيله مى‏افشاند تا نيازهاى او را-بحكم شرائط خاص زندگى‏اش-قبيله، برآورده سازد، آنگاه در اين امر تا جائى غلو كرد و افراط نمود كه ديگر هيچ چيزى را جز از ديدگاه قبيله و منافع قبيله‏اش نمى‏ديد. و چون نگاهش به قبيله در حد پرستش مطلق شد، از پيشرفت باز گرفته شد و مانع راه تكامل او گرديد.

تا وقتى نظام علم آمد، علمى كه بشر امروز تمام خلوص و حسن نيتش را به او سپرد. به اين دليل كه راه انسان را علم به طبيعت، مى‏گشايد، تا جائى در اين مهر و علاقه پيش رفت كه كارش بافراط كشيد و علم را لباس مطلق پوشانيد. انسان مفتون و دلباخته علم، بتى مطلق گونه از آن ساخت و آن را درست پرستيد. اطاعت و دوستى‏اش را وظيفه خود دانست و به خاطر آن از تمام ارزش‏ها و حقايق ديگر كه قابل اندازه‏گيرى با مقياس‏هاى علمى نبود و در زير هيچ ميكروسكوپى مشاهده نمى‏شد، دست برداشت و بر همه آنها خط بطلان كشيد.

بنابر اين هر چيز نسبى و محدودى را كه انسان از آن مطلق بسازد و در يك مرحله از زندگيش خود را بدان وابسته كند، در مرحله رشد فكرى‏اش، قيدى و عائقى براى ذهن او مى‏شود زيرا آن چيز محدود و نسبى نمى‏تواند همه جا با كاروان سير تكاملى‏اش همراهى كند تا چه رسد او را مدد دهد.

پس بايد انسانيت در راه مطلق گام بردارد.

و بايد مطلق بر گزيده‏اش، مطلق واقعى باشد كه بتواند به تمام ابعاد راه انسانيت پرتو افكند، و او را به راه راست تا هر جا پيش رود و به هر كجا بكشد در مسير خط تكاملش راهبرى كند، و از سر راه او همه خدايان مزاحم را بردارد تا سدى فرا راهش به وجود نياورند. اگر اين كار صورت گيرد، مشكل ما از هر دو طرف حل مى‏شود

/ 40