تا از آن خوشنود گرديد، و نه خشم و رنجشى تا بر آن اجتماع نمائيد (در كار من پيوسته نفاق و دو روئى مىكنيد، نه در اطاعت و پيروى ثابت قدميد و نه در مخالفت يك رو و يك سخن، كاش يك راه پيش گرفته مرا از كشاكش اين درد و اندوه مىرهانديد) و براى من دوستترين چيزيكه ميل دارم ملاقات كند مرا مرگ است (تا از شما برهم كه از غمّ شما جز به مرگ نتوان رست) (6) بتحقيق (معارف و حقائق) قرآن را بشما ياد دادم، و با حجّت و دليل بين شما حكم كردم، و شما را بآنچه نمىشناختيد آشنا گردانيدم، و آنچه را كه از دهن بيرون مىافكنديد بشما گوارا ساختم (چيزهائى را كه از روى نفهمى به بدى تلقّى مىكرديد خوبى آنها را بشما آشكار نمودم) كاش كور مىديد يا خفته بيدار مىگشت (من شرط ارشاد و راهنمائى را بجا آوردم حالا اگر كور نبيند و خفته بيدار نگردد تقصير من نيست) (7) و چه بسيار نزديك بجهل و نادانى به (احكام) خدا هستند گروهى كه پيشوايشان معاويه است و آموزگارشان پسر زانيه (عمرو ابن عاص كه قصّه مادرش در شرح سخن هشتاد و سوّم گذشت).