ترجمه و شرح نهج البلاغه

سیدعلی النقی آل محمد الدیباج‏

جلد 3 -صفحه : 177/ 100
نمايش فراداده

هنگاميكه به پاهايش چشم اندازد بانگ زده به آواز بلند گريه كرده نزديك به آن كه آشكارا فرياد رسى بطلبد، و براستى اندوه خويش (از زشتى پاهايش) گواهى دهد، زيرا پاهايش باريك (و زشت) است مانند پاهاى خروس خلاسى (كه نه سفيد است نه سياه، بلكه خاكى رنگ مى‏باشد) و از سمت استخوان ساق آن خارى پنهان بر آمده است (مانند خار پاى خروس كه چندان آشكار نيست) 11 و در پشت گردن جاى يالش كاكل سبزى است نقّاشى شده، و جاى برآمدگى گردنش مانند گردن ابريق (كشيده و بلند) است، و جاى فرو رفتن آن تا زير شكمش مانند رنگ و سمه يمنّى است (كه بسيار سبز مى‏باشد، و وسمه برگ گياهى است كه بآن خضاب ميكنند) يا مانند حرير و ديبايى است پوشيده شده چون به آينه صيقلى گشته، 12 و مانند آنست كه طاووس خود را به چادر سياهى پيچيده ولى از بسيارى شادابى و برّاقى گمان ميشود كه رنگ بسيار سبز نيكوئى بآن آميخته شده است (از بسيارى شفّاف و روشن بودن سياهى آن به سبزى نمايان است، و در نظر هر دم به رنگى جلوه‏گر است،

چنانكه مى‏فرمايد:) 13 و بشكاف گوش آن خطّى است (باريك) مانند باريكى سر قلم، و در رنگ (مانند رنگ) گل بابونه است كه بسيار سفيد مى‏باشد، و آن چون خطّ سفيدى است كه در ميان سياهى مى‏درخشد، 14 و كمتر رنگى است كه طاووس از آن بهره‏اى نبرده باشد، و بجهت بسيارى صيقلى و برّاقى و درخشيدن و نيكوئيش آن رنگ را بهتر جلوه داده است، پس (در رنگ آميزى) مانند شكوفه‏هايى است پراكنده كه بارانهاى بهار و آفتابهاى بسيار گرم آنرا تربيت نكرده (بلكه خداوند سبحان از روى حكمت سر تا پاى آنرا از ابتداء خلقت به رنگهاى گوناگون شگفت‏آور آفريده) 15 و گاهى از پر خود بيرون آمده جامه از تن كنده برهنه مى‏گردد، پس پى در پى پرش ريخته و باز از پى هم مى‏رويد، و مى‏ريزد پرهايش مانند ريختن برگها از شاخه‏ها، پس پشت سر هم مى‏رويد تا بصورت پيش از ريختن باز مى‏گردد (بطوريكه) رنگى از آن بر خلاف رنگهاى پيش نمى‏باشد، و رنگى در غير جاى خود واقع نمى‏گردد (هر پرى كه مى‏افتد بجاى آن پرى بهمان شكل و رنگ مى‏رويد) 16 و هرگاه بدقّت و تأمّل در مويى از موهاى پرهاى آن بنگرى (از رنگ آميزيها) بتو مى‏نماياند (يك بار) سرخ گل رنگ، و بار ديگر سبز زبرجد رنگ، و گاهى زرد و طلايى رنگ، 17 پس چگونه زيركيهاى ژرف و عميق چگونگى آفرينش اين حيوان را در مى‏يابد، يا چگونه انديشه عقلها آنرا درك مى‏نمايد، يا سخنان وصف‏