(حفدة الولدان) فرزندان شتابنده و يارى دهنده (و حشدة الاخوان) و برادران جمع شده.
(الى دار غربته) به سراى غربت او و موضع كربت او (و منقطع زورته) و جاى قطع دورى او (حتّى اذا انصرف المشيّع) تا آنكه چون بازگردد كسى كه رونده است از پى جنازه (و رجع المتفجّع) و رجوع نمايد شخصى كه تأسف و اندوه خورنده است بر آن مرد. مراد آن است كه چون او را در قبر نهند و بازگردند (اقعد فى حفرته) نشانيده شود در قبر (نجيّا) در حالتى كه اين مرد راز گوينده باشد (لبهتة السّؤال) از جهت حيرانى و مدهوشى كه حاصل شده باشد او را از سؤال منكر و نكير (و عثرة الامتحان) و به جهت لغزيدن و به سر در آمدن او، در آزمايش كردن ايشان او را در اعتقاديّات. اين كلام دلالت مىكند صريحا بر عذاب قبر و سؤال منكر و نكير. (و اعظم ما هنالك بليّة) و بزرگترين آنچه در آنجا است از روى محنت و مشقّت.
(نزل الحميم) ما حضر و پيشكش، آب گرم جوشان است. (و تصلية الجحيم) و در آوردن او را در آتش سوزان. (و فورات السّعير) و جوششهاى آتش افروخته سوزاننده. (لا فترة مريحة) نيست آنجا سستى از عذاب كه راحت دهنده باشد او را. (و لا دعة مزيحة) و نه آراميدنى كه زايل كننده عقاب باشد. (و لا قوّة حاجزة) و نه قوّتى كه مانع باشد از عقوبت و نكال. (و لا موته ناجزة) و نه مرگى كه حاضر شونده باشد تا برهد از اين وبال. (و لا سنة مسلية) و نه خوابى اندك كه اندوه برنده باشد. بلكه هميشه. (بين اطوار الموتات) در ميان انواع مرگها باشد. (و عذاب السّاعات) و عذاب ساعات. يعنى هر لحظهاى به عقوبتى و هر