ابراهيم ثقفى مىگويد: ابو غسان، از على بن ابى سيف براى من نقل كرد كه مىگفته است: قيس بن سعد بن عباده به هنگام زندگى رسول خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) در سفرى همراه ابو بكر و عمر بود، او براى آن دو و ديگران هزينه مىكرد مىبخشيد. ابو بكر به او گفت: اينگونه هزينه را اموال پدرت هم پاسخگو نيست، اندكى دست نگهدار. چون از آن سفر برگشتند سعد بن عباده به ابو بكر گفت: مىخواهى پسرم را بخيل بارآورى و حال آنكه ما قومى هستيم كه نمىتوانيم بخل را تحمل كنيم.
گويد: قيس بن سعد چنين دعا مىكرد: بار خدايا به من ستايش و بزرگوارى و سپاسگزارى ارزانى فرماى، كه ستايشى نباشد جز به كردارهاى پسنديده، و بزرگوارى نباشد جز به ثروت. بار خدايا به من وسعت ده كه كمى و اندكى در خور من نيست و من هم ياراى تحمل آنرا ندارم.
ابراهيم ثقفى مىگويد: فرمان على (عليه السلام) به محمد بن ابى بكر كه در مصر خوانده شد چنين بود: «اين عهدى است از بنده خدا على امير المومنين به محمد بن ابى بكر، هنگامى كه او را به ولايت مصر گماشت. او را به تقواى خداوند در نهان و آشكار و ترس از خداوند در غياب و حضور و نرمى و ملايمت بر هر مسلمان و سختگيرى نسبت به هر تبهكار و به دادگرى بر اهل ذمه و انصاف دادن به مظلوم و شدت بر ظالم و عفو و احسان نسبت به مردم به آنچه كه بتواند و تا آنجا كه در توان اوست، فرمان مىدهد.
و خداوند نيكو كاران را پاداش خواهد داد. به او فرمان مىدهد كه كسانى را كه در ناحيه اويند به اطاعت و همبستگى فرا خواند كه براى آنان در اين كار چندان فرجام پسنديده و پاداش بزرگ است كه ارزش آنرا نمىتوان سنجيد و كنه آن شناخته نمىشود. و به او فرمان داده است تا خراج آن سرزمين را همانگونه كه در پيش گرفته مىشده است بگيرد و از آن همانگونه كه در پيش تقسيم مىشد تقسيم كند، و