جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید

محمود مهدوی دامغانی

جلد 7 -صفحه : 407/ 211
نمايش فراداده

اهل بيت است. زاذان، از على (عليه السلام) روايت مى‏كند كه سلمان فارسى همچون لقمان حكيم است. كعب الاحبار در باره سلمان گفته است آكنده از دانش و حكمت بود.

گويد: در حديثى روايت شده است كه ابو سفيان بر سلمان و صهيب و بلال و تنى چند از ديگر مسلمانان عبور كرد، آن سه تن گفتند: شمشيرها نتوانست داد خود را از گردن اين دشمن خدا بگيرد. ابو سفيان هم اين سخن را شنيد، ابو بكر به ايشان گفت: آيا نسبت به پيرمرد و سرور قريش چنين مى‏گوييد. ابو بكر پيش پيامبر آمد و اين خبر را به اطلاع رساند، پيامبر فرمود: نكند كه آن سه تن را خشمگين ساخته باشى كه اگر چنان كرده باشى خدا را خشمگين كرده‏اى. ابو بكر پيش آنان برگشت و گفت: اى برادران آيا من شما را خشمگين ساختم گفتند: نه و خدايت بيامرزد.

گويد: پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) آن گاه كه ميان مسلمانان عقد برادرى مى‏بست، ميان سلمان و ابو الدرداء عقد برادرى بست. سلمان را فضايل بسيار و اخبار پسنديده است، او به سال سى و پنجم هجرت و گفته شده است در آغاز سال سى و ششم و در حكومت عثمان در گذشته است. گروهى هم گفته‏اند به روزگار حكومت عمر در گذشته است، ولى بيشتر همان سخن نخست را گفته‏اند.

اما حديث چگونگى مسلمان شدن سلمان را گروهى بسيار از محدثان از قول خودش چنين آورده‏اند كه مى‏گفته است من پسر دهقان- سالار- دهكده جىّ اصفهان بودم و محبت پدرم نسبت به من چنان بود كه مرا همچون دوشيزه‏اى در خانه باز مى‏داشت. من در فرا گرفتن و انجام دادن آداب مجوسى چندان كوشش كردم كه خدمتگار آتشكده- موبد- شدم. پدرم روزى مرا به يكى از املاك خود فرستاد، ضمن راه از كنار كليساى مسيحيان گذشتم وارد كليسا شدم از نيايش و نماز ايشان خوشم آمد و گفتم: آيين ايشان بهتر از آيين من است، پرسيدم محل اصلى اين آيين كجاست گفتند: شام است. من از پيش پدر خويش گريختم و به شام آمدم و پيش اسقف رفتم و به خدمتكارى براى او و آموزش از او پرداختم و چون مرگ او فرا رسيد، گفتم: در مورد چه كسى به من سفارش مى‏كنى گفت: بيشتر مردم آيين خود را ترك كرده و نابود