دست گرفته و به تحليل پرسشها دست مى زنند. اين افراد بدون آگاهى از مبانى عميق در فلسفه و عرفان دينى و آگاهى از فرهنگها و سير تحول شبهه ها در حكمت الهى و قضا و قدر و سرشت و سرنوشت و جامعه و تاريخ و حقوق انسان و... اظهار نظر كرده و كسانى كه سخن آنان را مى خوانند چنين مى پندارند كه آنچه اين بى خبران و ناشيان گفته اند عين مذهب است و چون نمى توانند درك معقول و خردمندانه اى از دين داشته باشند و مفسران راستين مذهب را نمى شناسند از دين زده شده و به ماديت گرايش پيدا مى كنند:
(چقدر مصيبت است براى اهل معرفت كه افرادى كه نه با مكتب الاهيون آشنا هستند و نه با مكتب ماديون از هرج ومرج و بى نظمى كه در سيستم تبليغات دينى خصوصاً جامعه تشيع وجود دارد استفاده مى كنند. در ردّ ماديون كتاب مى نويسند و لاطائلاتى را به هم مى بافند كه اسباب تمسخر و استهزاست. بديهى است كه چنين تبليغاتى به سود مادى گرى است.)(45)
استاد در ادامه شكوه مى كند كه چرا مى بايد در مسائل چون بهداشت و سلامتى جسم به پزشك و داروساز مراجعه كرد و براى اظهار نظر در اين زمينه ها سالها جور استاد كشيد ولى در موضوعات دينى بويژه در بخشهاى معرفتى كه از حساس ترين و ظريف ترين مسائل علمى است هر كس به خود حق دهد پندارهاى خود را به نام دين بگستراند و كسانى بدون فراهم كردن مايه هاى علمى خود را اسلام شناس و جامعه شناس دينى بخوانند و پيشداوريهاى خود را بر دين تحميل كنند.
امروز نيز متأسفانه نمونه هاى اين هرج ومرج فرهنگى و علمى را در جامعه مى بينيم. افراد بى مايه با از بر كردن چند اصطلاح دينى در همه امور دينى: عقايد اقتصاد سياست تاريخ و... براى خود حق داورى و اظهار نظر