صفحهى 150
از آن ضرر ندارد خصوص اگر آب را گرم كند. پس بايد ملتفت اين جهت باشد و با خيال اين كه بايد آب زيادى ريخت بر محل و آن مضر است، حكم جبيره يا تيمم را اعمال نكند.
هر گاه روى جبيره چرب باشد مسح كردن بر روى آن ضرر ندارد اگر پاك باشد.
هر گاه عضوى يا بعض عضوى از اعضاء وضوء نجس باشد بدون اين كه عليل باشد و نتواند آن را تطهير كند، حكم جبيره بر آن جارى نمىشود بلكه معين است تيمم. بلى! اگر عين نجاست به آن چسبيده باشد و ممكن نباشد ازالهى آن، حكم جبيره بر آن جارى است و احوط ضم تيمم است نيز.
تخفيف كهنهى جبيره لازم نيست مادامى كه از متعارف خارج نباشد هر چند زائد و قدر ضرورت نباشد. بلى! اگر بدون ضرورت كهنه ديگرى بالاى كهنهى اولى ببندد كه جزء آن جبيره محسوب نشود، بايد آن را ازاله كند.
وضوى جبيره، رافع حدث است نه مبيح تنها.
بدان كه ما بين جبيره بر موضع غَسل و جبيره بر موضع مسح، چند فرق است چنانچه از ما سبق مستفاد مىشود: (اول) اين كه مسح در اول، بدل غَسل است و در ثانى بدل مسح بر بشره است. (دوم) اين كه در ثانى، متعين است مسح، در اول جايز است غَسل نيز بنا بر اقوى. (سوم) اين كه مسح در ثانى بايد به كف دست و رطوبت باقى مانده از وضوء باشد و در اول لازم نيست به كف باشد بلكه به هر چيزى كه مسح با آن محقق شود كافى است. و لازم هم نيست كه به رطوبت باقى مانده باشد بلكه با آب جديد نيز جايز است. (چهارم) اين كه در اول استيعاب لازم است مگر ما بين خيوط و خلل و فرج آن و در ثانى مسمّى كافى است مثل خود بشره. (پنجم) اين كه در اول بهتر اين است كه آب بر جبيره جارى شود كه شبيه به غَسل باشد و در ثانى بهتر اين است كه شبيه به غَسل نشود. (ششم) اين كه در اول به قدر ايصال مجرد نداوت بس نيست به خلاف ثانى كه چون بدل مسح بشره است مجرد تأثير محل كفايت مىكند در آن. (هفتم) اين كه در اول اگر قبل از مسح، تر باشد لازم نيست كه آن را خشك كند به خلاف ثانى كه بايد رطوبت ماسح در آن اثر كند. (هشتم) اين كه در اول