غایة القصوی فی ترجمة العروة الوثقی

عباس قمی؛ مصحح: علی رضا أسداللهی فرد

جلد 2 -صفحه : 440/ 191
نمايش فراداده

شرط خود را اسقاط كند ظاهر آن است كه ساقط نشود هر چند احوط ترتيب آثار سقوط است.

مسأله 41

چنانچه شرط مزبور در حال نيّت اعتكاف جايز است اشتراط آن در وقت نذر اعتكاف نيز جايز است به آن كه بگويد: «للَّهِ عَلَيَّ أَنْ أَعْتَكِفَ بِشَرْطِ أَنْ يَكُونَ لِيَ الرُّجُوعُ عِنْدَ عُرُوضِ كَذا او مُطْلَقَاً» يعنى براى خدا باشد بر من كه اعتكاف كنم بشرط آن كه بر فرض عروض فلان عارض بتوانم آن را به هم زنم يا آن كه هر وقت بخواهم به هم زنم. پس اعتكاف مزبور را مى‏تواند به هم زند اگر چه در نيّت اعتكاف چنين شرطى نكند لكن احوط، شرط در وقت نيّت است نيز. و در جواز شرط مزبور در نذر، فرقى نيست ما بين نذر چند روز معيّن يا غير معيّن متتابع يا غير متتابع كه در جميع صور با شرط مزبور مى‏تواند به هم زند و بعد از زدن قضاء آن با تعيين و از سر گرفتن آن با اطلاق واجب نيست.

مسأله 42

صحيح نيست كه در حال نيّت اعتكافى شرط كند جواز رجوع در اعتكاف ديگر كه بعد از اين به عمل مى‏آورد. و هم چنين صحيح نيست كه در اعتكاف شرط كند جواز به هم زدن اعتكاف شخص ديگرى را مثل پسر يا غلام يا اجنبى.

مسأله 43

جايز نيست تعليق در نيّت اعتكاف مثل آن كه نيّت كند كه اگر رفيقم قصد اعتكاف كرده اعتكاف مى‏كنم كه منعقد نمى‏شود مگر آن كه معلّق كند بر چيزى كه بداند حاصل است كه در حقيقت تعليق نيست.

باب دوم در احكام اعتكاف‏

بدان كه حرام است بر معتكف چند چيز: «اول» مباشرت زنان به جماع در قُبُل يا دُبُر و به دست مالى و بوسه از روى شهوت و در اين حكم فرق نيست ميان مرد و زن پس بر زن معتكفه نيز حرام است جماع و لمس و تقبيل به شهوت. و اقوى آن است كه نظر كردن به شهوت به كسانى كه جايز باشد نظر به آنها در اعتكاف حرام نيست هر چند احوط اجتناب از آن است. «دوم» طلب بيرون آمدن منى بنا بر احوط هر چند به طريق حلال باشد مثل نظر به زن خود «سوم» بوييدن طيب با تلذذ و بوييدن ريحان به خلاف آن كه از بوييدن لذّت نبرد مثل آن كه دماغ او معيوب باشد و شامه نداشته باشد كه مانعى ندارد. «چهارم» خريدن و فروختن بلكه هر كسبى بنا بر احوط در غير حال اضطرار. و باكى نيست به مشغول شدن به امور دنيويه از مباحات حتى خياطى و بافندگى و نحو آنها هر چند احوط ترك آن است مگر با اضطرار به آنها، بلكه باكى نيست به خريدن و فروختن در صورتى كه براى اكل و شرب محتاج به آن باشد و متعذر باشد كسى را كه وكيل كند يا آن كه نقل و انتقال به غير بيع نمايد. «پنجم» جدال كردن بر امر دنيا يا دين به قصد غلبه و اظهار فضيلت و اما به قصد اظهار حق و رفع اشتباه طرف مقابل پس مانعى ندارد بلكه افضل طاعات است و مدار بر قصد اوست و اقوى عدم‏