غایة القصوی فی ترجمة العروة الوثقی

عباس قمی؛ مصحح: علی رضا أسداللهی فرد

جلد 2 -صفحه : 440/ 229
نمايش فراداده

كمتر از آن چه در اول حدّ نصاب مى‏دهند به هر فقيرى ندهد.

نوزدهم‏

«نوزدهم» مستحب است بر فقيه يا عامل يا فقيرى كه زكات مى‏گيرند دعا كنند براى مالك، بلكه نسبت به فقيه كه از باب ولايت عامه مى‏گيرد احوط است.

بيستم‏

«بيستم» بر مالك مكروه است كه آن چه از بابت صدقه واجبه يا مندوبه داده بخواهد تملّك كند. بلى، اگر فقير بخواهد كه بفروشد به ديگرى بعد از آن كه قيمت آن را گذرانيد مالك احق است به آن از ديگرى بدون كراهت. و هم چنين اگر زكات جزء حيوانى باشد كه فقير نتواند از آن منتفع شود و غير مالك نمى‏خرد آن را و اگر به ديگرى بفروشد مالك به آن متضرر مى‏شود، كراهت خريدن مالك زايل مى‏شود چنانچه كراهت ندارد در صورتى كه از فقير به ارث و نحو آن به مالك منتقل شود.

باب ششم در وقت تعلّق زكات‏

بدان كه در چيزهائى كه گذشتن سال در آن معتبر است، واجب مى‏شود زكات به داخل شدن ماه دوازدهم و وجوب آن مستقرّ مى‏شود به آن هر چند ماه دوازدهم از سال اول محسوب است نه از سال دوم. و وقت وجوب دادن آن، همان وقت تعلّق است و اما در غلات، وقت تعلّق زكات صدق اسم گندم يا جو يا خرما يا انگور است چنانچه سابقاً گذشت. و وقت وجوب دادن آن در درخت خرما و انگور، وقتى است كه ميوه‏ى آنها را بچينند و ببرند يا خرص و تخمين نمايند. و در زراعت گندم و جو وقتى است كه دانه‏هاى آن را از كاه صاف كنند و بعد از تحقّق آن، آيا وجوب اداء فورى است يا نه؟ سه قول است: و احوط آن است كه جدا كردن حق مستحقين از آن واجب فورى است و لكن تسليم آن به مستحق واجب موسّع است كه جايز است تأخير بيندازد. و در صورتى كه مستحق موجود باشد با امكان، احوط عدم تأخير است مگر براى غرضى مثل انتظار مستحق معيّنى يا انتظار كسى كه دادن به او افضل باشد كه در اين صورت و لو جدا نكرده، جايز است تا دو ماه يا سه ماه يا زيادتر تأخير بيندازد و به مستحق برساند هر چند احوط آن است كه جدا كند آن وقت انتظار بكشد و لكن با امكان دادن اگر ندهد و تلف شود ضامن است.

مسأله 1

ظاهر آن است كه با وجود مستحق، مناط در ضمان آن بر فرض تلف، تأخير انداختن از فور عرفى است پس اگر يك ساعت يا دو ساعت يا زيادتر تعويق بيندازد و بدون تفريط تلف شود ضامن نيست اگر چه اول زمان با آن كه مستحق حاضر نبوده مى‏توانست به او برساند به خلاف صورتى كه حاضر بوده و نرسانيده كه احوط ضمان است به خصوص اگر مطالبه كرده باشد.

مسأله 2

معتبر است در ضمان با تأخير علم به وجود مستحق پس اگر موجود بوده و مالك نمى‏داند ضامن نيست زيرا كه در تأخير معذور است.

مسأله 3

اگر زكات كه جدا كرده يا تمام نصاب را، كسى تلف كند با عدم‏