غایة القصوی فی ترجمة العروة الوثقی

عباس قمی؛ مصحح: علی رضا أسداللهی فرد

جلد 2 -صفحه : 440/ 338
نمايش فراداده

نكرده اجاره محقّق نشده بلكه از باب عمل به ضمان است نظير اباحه به ضمان مثل آن كه خوردن چيزى را بر كسى مباح كند به عوض و نظير تمليك به ضمان كه قرض عبارت از آن است بنا بر اقوى. و اينها هر يك عناوين مستقله هستند غير معاوضه و به سيره‏ى عُقلا و بعض اخبار صحيح است.

مسأله 26

اگر زمينى را اجاره كند تا مدتى معيّن و درختى در آن بكارد يا زراعت كند چيزى را كه در آن مدت نمى‏رسد پس بعد از انقضاء مدت، مالك زمين را مى‏رسد كه او را امر كند به كندن درخت يا زرع هر چند براى خصوص غرس يا زرع اجاره كرده باشد و مستأجر حق ندارد كه درخت يا زرع خود را باقى گذارد اگر چه اجرت آن را بدهد و با كندن آن نمى‏تواند مطالبه‏ى ارش آن را از مؤجر بنمايد زيرا كه خودش اقدام كرده. بلى، اگر مدت آن قدرى باشد كه عادتاً زراعت مى‏رسد و اتفاقاً به سبب تغيير هوا يا غير آن نرسيد، ممكن است بگوئيم كه بر مالك صبر كردن با گرفتن اجرت زمين تا وقت رسيدن آن واجب باشد زيرا كه اگر صبر نكند بر زارع و غارس ضرر وارد مى‏آيد مگر آن كه صبر كردن نيز بر مالك ضرر باشد هر چند اجرت بگيرد.

فصل ششم در احكام مرافعه در اجاره‏

مسأله 1

اگر نزاع كنند در اصل اجاره كه واقع شده يا نه؟ قول منكر را با قسم مقدّم دارند پس اگر هنوز در عين، تصرّفى نكرده باشد مال هر كدام برمى‏گردد به صاحب آن و اگر تصرّف در آن كرده و مالك عين، منكر اجاره باشد، مستحق أجرة المثل آن است نه آن چه را كه مدّعى مى‏گويد. پس اگر اجرتى كه مدّعى مى‏گويد زياده از أجرة المثل باشد مالك، مستحق زياده نيست اگر چه بر مدّعى واجب است كه زياده را به او برساند و اگر متصرّف، منكر اجاره باشد باز مالك، زايد بر أجرة المثل مستحق نيست و لكن در صورتى كه أجرة المثل زيادتر باشد از آن چه مدّعى مى‏گويد كه در اجاره اجرت قرار داده‏ام مالك، مستحق زياده نيست زيرا كه معترف است به عدم استحقاق آن و بر متصرّف واجب است كه زياده را به او برساند.

مسأله 2

اگر هر دو متّفق باشند كه مالك عين، اذن در تصرّف و استيفاء منفعت داده و مالك مدّعى باشد كه اجاره به فلان مبلغ يا آن كه اذن داده‏ام با ضمان عوض و متصرّف مى‏گويد: عاريه داده، آيا قول كدام مقدّم باشد؟ دو قول است: نظر به آن كه بعد از فرض جواز تصرّف در آن اصل، برائت ذمّه منصرف است از اجرت قول متصرّف مقدّم است. و نظر به آن كه مال مسلم بر ديگرى مجاناً حلال نيست مگر آن كه بى عوض مباح كرده باشد و اصل، عدم آن است پس بايد بعد از آن كه هر دو قسم ياد كنند متصرّف، أجرة المثل آن را بدهد و دور نيست اين قول راجح باشد زيرا كه جواز تصرّف در آن اعم از اباحه مى‏باشد.