کاوش ها و چالش ها

محمد تقی مصباح یزدی

نسخه متنی -صفحه : 40/ 20
نمايش فراداده

توضيح آيه «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الاِْسْلاَمِ ديِناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ»

سؤالى كه در اين جا مطرح شده ـ و اين كه قسمتى از مطالب جلسه قبل را تكرار كرديم در واقع به خاطر پرداختن به همين سؤال بود ـ اين است كه قرآن كريم مى فرمايد: «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الاِْسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الاَْخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ؛ (1) و هر كس جز اسلام، دينى (ديگر) جويد، هرگز از وى پذيرفته نشود و وى در آخرت از زيان كاران است.» اين آيه صريح است در اين كه هيچ دينى غير از اسلام از افراد پذيرفته نمى شود، در حالى كه لازمه مطلبى كه شما گفتيد اين است كه اديان ديگر هم كم و بيش به نحوى پذيرفته خواهند شد. اين مشكل را چگونه حل مى كنيد؟

اين آيه يك بحث تفسيرى دارد كه اگر بخواهيم در اين جا تفصيلاً وارد آن شويم از بحث اصلى خود دور مى افتيم، اما اجمال مطلب اين است كه: دينى كه در زمان حضرت ابراهيم (عليه السلام) از جانب خداوند متعال براى مردم نازل شد دين اسلام بود و مردم موظف بودند به دستورات آن عمل كنند تا زمانى كه شريعت تازه اى نازل شود. هنگامى كه حضرت موسى (عليه السلام) به رسالت مبعوث گشت شريعت حضرت ابراهيم (عليه السلام) نسخ شد، ولى دين حضرت موسى (عليه السلام) هم دين اسلام بود، با اين تفاوت كه برخى از احكام آن با آن چه كه در شريعت حضرت ابراهيم (عليه السلام) بود فرق داشت. شريعت حضرت موسى (عليه السلام) هم با ظهور حضرت عيسى (عليه السلام) منسوخ شد و مردم موظف شدند طبق شريعت جديد كه تفاوت هايى با شريعت حضرت موسى (عليه السلام) داشت، عمل كنند، اما دين حضرت عيسى (عليه السلام) نيز همچنان همان اسلام بود. و سرانجام با آمدن پيامبر اسلام (صلّى الله عليه وآله) كليه شريعت هاى سابق بر آن منسوخ شدند و مردم از آن پس مكلف شدند كه بر طبق شريعت محمدى عمل كنند و همان طور كه مى دانيم شريعت محمدى نيز همان اسلام است. البته اين شريعت، احكام و قوانين و ويژگى هاى خاصى دارد كه آن را از تمامى شرايع پيشين ممتاز نموده و در اين جا اسلام معناى خاصى پيدا كرده كه همين معنايى است كه ما امروز از آن مى فهميم. با اين توضيح روشن شد كه اسلام مصداق هاى مختلفى دارد؛ يك مصداق آن، شريعت حضرت ابراهيم است، مصداق ديگر آن، شريعت حضرت موسى است و همين طور ساير مصاديق. بنابراين، معناى آيه «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الاِْسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ» اين است كه هر كس در زمان هر كدام از اين مصاديق اسلام بوده، بايد همان را اختيار مى كرده و دين ديگرى از او پذيرفته نخواهد شد. به هر حال شكى نيست كه كسانى كه دين حضرت ابراهيم يا حضرت موسى و يا حضرت عيسى (عليهم السلام) را پذيرفته اند دين آنها مورد قبول خداوند متعال خواهد بود. پس معناى اين آيه كه در اين زمان، دينى غير از اسلام پذيرفته نمى شود اين است كه در اين زمان هم آن چه را كه خداوند توسط ساير پيامبران فرستاده بايد بپذيريد، علاوه بر اين كه احكام خاصى را هم كه پيامبر اسلام آورده، آنها را نيز بايد قبول كنيد. البته نسخ احكام اختصاصى به اين ندارد كه يك شريعت، برخى احكام شريعت سابق را نسخ كند بلكه حتى در يك شريعت نيز ممكن است حكم جديدى حكم سابق را نسخ كند؛ مثلاً در اسلام، همچنان كه مى دانيد، در اوايل بعثت و سال هاى اول نبوت پيامبر اسلام (صلّى الله عليه وآله)، مسلمانان به طرف بيت المقدس نماز مى خواندند و اين حكم حتى تا بعد از هجرت پيامبر اسلام از مكه به مدينه باقى بود، اما پس از مدتى و در زمان خود آن حضرت، قبله از بيت المقدس به جانب كعبه تغيير پيدا كرد. بنابراين نسخ برخى احكام باعث تغيير جوهر دين نمى شود. جوهر دين عبارت از اعتقاد به توحيد و نبوت و معاد است. اعتقاد به نبوت يعنى اين كه به همه انبيا ايمان داشته باشيم: «امَنَ الرَّسُولُ بِما اُنْزِلَ اِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ امَنَ بِاللَّهِ وَ مَلاَئِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ اَحَد مِنْ رُسُلِهِ؛ (2) پيامبر، به آن چه از جانب پروردگارش بر او نازل شده ايمان آورده است و مؤمنان همگى به خدا و فرشتگان و كتاب ها و پيامبرانش ايمان آورده ]و گفتند: (ميان هيچ يك از پيامبرانش فرق نمى گذاريم.» ما حق تكذيب هيچ يك از پيامبران را نداريم و همه آنها را «واجب الاطاعة» مى دانيم. البته خود حضرت موسى يا عيسى هم اگر در اين زمان مى بودند بايستى بر طبق شريعت پيامبر اسلام رفتار مى كردند.

_______________

(1). آل عمران / 85.

(2). بقره / 285.