ارتباط و مراودهاش با اعلى حضرت بقيةاللّه ـ ارواحنا له الفدا ـ بسيار، ملازمتش به تقوا و ورع بىاندازه، مراقبتش به نوافل و حضور و توجه دائمى فراوان بود، و لحظهاى از ياد خداوند بيرون نمىرفت».(1)
«بايد آفرين گفت بر همّت كسانى كه مردانه قدم در ميدان مرگ و خون نهادند و در راه رسيدن به مقصد اعلى از هيچ نهراسيدند. دنياى فريبا با اين همه آرايش كه بر چهره دارد كه «زُيِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ البَنينَ وَ القَناطيرِ الْمُقَنْطَرةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الفِضَّةِ وَ الخَيلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الاَْنعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِكَ مَتاعُ الحيوةِ الدُّنيا» نه تنها نتوانست سيماى كريه واقعى خود را از چشم حقيقت بين آنان پوشيده بدارد و حتى گوشه خاطرى از آنان را به خود مشغول سازد، بلكه بهشت مينو با آن همه زيبايى و جمال و تنعمات، آنان را قانع نتوانست كرد و شعيبوار همچنان ناله «لستُ أصبر أو أراك» سردادند و نواى:
نواختند و آن قدر جد و جهد نمودند و در قرع باب محبوب(2) لجاجت ورزيدند تا شاهد مقصود در آغوش كشيدند و پاى افتخار بر فرق فرقدان ساييدند؛ سلام على ذكرهم و يا شوقاه الى مؤلف محترمه!
يكى از مردان پيشتاز اين راه مرحوم عارف باللّه آيةاللّه حاج ميرزا
(1). آثار الحجه، ج1، ص26. (2). در زدن خانه محبوب.