نهج البلاغه با ترجمه فارسی قرن 5 و 6

مصحح: عزیزالله جوینی‏

جلد 1 -صفحه : 491/ 160
نمايش فراداده

الإلّ. (2) فإذا كان عند الحرب فأيّ زاجر و آمر هو ما لم تأخذ السّيوف مآخذها، فإذا كان ذلك كان أكبر مكيدته أن يمنح القوم سبّته. (3) أما و اللّه إنّني ليمنعني من اللّعب ذكر الموت، فإنّه ليمنعه من قول الحقّ نسيان الآخرة. (4) إنّه لم يبايع معاوية حتّى شرط له أن يؤتيه أتيّة، و يرضخ له على ترك الدّين رضيخة. (5) قطع مى‏كند عهد را و قرابت را. (2) پس چون باشد نزديك حرب، پس چه‏[گونه‏] زجر كننده‏[اى‏] است او و امر كنند[ه‏] مادام كه فرا نگيرد شمشيرها جاى‏هاى خود [را]، پس چون باشد آن [گاه كه فرا گيرند شمشيرها]، باشد بزرگ‏ترين كيد او [آن‏] كه عطا دهد قوم را دبر خود. (3) بدان و به خدا بدرستى [كه‏] باز دارد مرا از بازى ذكر مرگ، و بدرستى كه باز مى‏دارد او را از گفتار حقّ فراموش كردن آخرت. (4) بدرستى كه او بيعت نكرد با معاويه تا كه شرط كرد مر او را كه بدهد او را عطيّه‏اى، و عطا دهد او را بر ترك دين حق عطاء اندك. (5)