جوده، و لا أنفد سعة ما عنده. (5) و لكان عنده من ذخائر الأنعام ما لا تنفده مطالب الأنام، لأنّه الجواد الّذي لا يغيضه سؤال السّائلين، و لا يبخّله إلحاح الملحّين. (6) فانظر أيّها السّائل: فما دلّك القرآن عليه من صفته فائتمّ به و استضئ بنور هدايته. (7) و ما كلّفك الشّيطان علمه ممّا ليس في الكتاب عليك فرضه، و لا في سنّة النّبيّ صلّى الله عليه وآله و أئمّة الهدى أثره، فكل علمه إلى اللّه سبحانه، فإنّ ذلك منتهى حقّ اللّه عليك. (8) و اعلم أنّ الرّاسخين في العلم هم الّذين أغناهم عن اقتحام السّدد المضروبة دون الغيوب، الإقرار بجملة ما جهلوا تفسيره اثر نكند آن در سخاوت او، و به آخر نرساند فراخى آنچه نزديك او است. (5) و هر آينه باشد نزديك او از ذخيرههاى نعمتها، به آخر نرساند آن را جاى جستن آفريدگان، بدرستى كه او است سخاوت كننده آنكه نقصان نكند و كم نگرداند او را سؤال سؤال كنندگان، و فرا بخل ندارد او را مبالغه الحاح كنندگان. (6) پس نظر كن اى سؤال كننده، پس آنچه دلالت كرد ترا قرآن بر او از صفت او، پس اقتدا كن به او، و در روشنى شو به نور هدايت او. (7) و آنچه تكليف كرد تو را شيطان دانش آن، از آنچه نيست در كتاب بر تو واجب بودن آن، و نه در نهاد و فرموده پيغمبر- صلعم- و امامان هدا خبر او، پس فرو گذار ادراك و دانش خود را وا خداى تعالى، بدرستى كه آن نهايت حقّ خداست بر تو. (8) و بدان بدرستى كه راسخان و ثابتان در علم، ايشان آنهااند [كه] بىنياز گردانيد ايشان را [خدا] از در رفتن درگاههاى خيمهها[ى] زده پيش غيبها، اقرار كردن به همه آنچه ندانند تفسير آن را از نا پيدا[ى]