نهج البلاغه با ترجمه فارسی قرن 5 و 6 جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
من الغيب المحجوب. (9) فمدح اللّه- تعالى- اعترافهم بالعجز عن تناول ما لم يحيطوا به علما، و سمّى تركهم التّعمّق فيما لم يكلّفهم البحث عن كنهه رسوخا، فاقتصر على ذلك، و لا تقدّر عظمة اللّه سبحانه على قدر عقلك فتكون من الهالكين (10) هو القادر الّذي إذا ارتمت الأوهام لتدرك منقطع قدرته، و حاول الفكر المبرّأ من خطرات الوساوس أن يقع عليه في عميقات غيوب ملكوته، و تولّهت القلوب إليه، لتجري في كيفيّة صفاته، و غمضت مداخل العقول في حيث لا تبلغه الصّفات لتناول علم ذاته. (11) ردعها باز داشته. (9) پس مدح گفت خدا اقرار ايشان را به عاجزى از در يافتن آنچه احاطه نكردند به آن [از سوى] دانستنى، و نام نهاد خدا ترك ايشان را در عميق شدن [و فرو رفتن در] آن،- در آنچه تكليف نكرد ايشان را بحث كردن از حقيقت آن- استوارى، پس اقتصار كن بر آن كه دلالت كرد قرآن، و تقدير مكن عظمت و بزرگى خدا را بر قدر و اندازه عقل خود، پس باشى از هلاك شوندگان. (10) اوست توانايى آنك چون انداخته شود و همها، تا در يابد جاى نهايت رسيدن قدر[ت] او، و طلب كرد و خواست فكر و انديشه پاك شده از خاطر آينده وسوسهها كه واقع شود بر خدا در جولاءها[ى] غيبها و نا پيدايىهاى پادشاهى او، و متحيّر و مشتاق شد دلها وا او، تا جارى شود در كيفيّت صفات او، و باريك شد جاى در رفتن عقلها در آن جا كه نرسد بدان صفتها، تا بيابد علم ذات او را. (11) باز گردانيدن آن عقول را [از درك كنه خود]، و [حال] آن [كه] قطع كننده [و طى نمايندهاند آن عقول] جاى افتادن [و هلاك] پردههاى غيبهاى تقدير كرده [را و] خلاص داده [شده از غير و نزديكى