نهج البلاغه با ترجمه فارسی قرن 5 و 6 جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
خلاه. (1) و هو المنّان بفوائد النّعم، و عوائد المزيد و القسم، عياله الخلائق، ضمن أرزاقهم، و قدّر أقواتهم، و نهج سبيل الرّاغبين إليه، و الطّالبين ما لديه. (2) و ليس بما سئل بأجود منه بما لم يسأل.الأوّل الّذي لم يكن له قبل فيكون شيء قبله، و الآخر الّذي ليس له بعد فيكون شيء بعده (3) و الرّادع أناسيّ الأبصار عن أن تناله أو تدركه، ما اختلف عليه دهر فيختلف منه الحال، و لا كان في مكان فيجوز عليه الانتقال. (4) و لو وهب ما تنفّست عنه معادن الجبال، و ضحكت عنه أصداف البحار، من فلزّ اللّجين و العقيان، و نثارة الدّرّ و حصيد المرجان، ما أثّر ذلك في نكوهيده باشد غير از او. (1) او است منّت نهنده به فايدههاى نعمتها، و باز گرداننده زيادت نعمت و قسمتها، عيالان اواند خلايق، ضامن شد روزىهاى ايشان را، و اندازه كرد قوتهاء ايشان را، و روشن و پيدا كرد راه رغبت كنندگان را با او، و [راه] جويندگان [را] آنچه به نزديك او است. (2) و نيست [ذات او] بدانچه سؤال كنند او را سخىتر از او بدانچه سؤال نكنند، او است اوّل آنك نيست كه باشد مر او را پيشى تا باشد چيزى پيش از او، و او است آخر آنك نيست و نباشد مر او را بعدى تا باشد چيزى بعد از او. (3) و باز دارنده [است] مردمهاى ديدهها را از آنكه بيابد او را يا در يابد او را، آمد و شد نكرد بر او روزگار پس مختلف شود از [او] حال، و نبود و نباشد در جايگاه پس جايز باشد بر او نقل كردن [از حالى به حالى]. (4) و اگر بداد و ببخشيد آنچه بيرون آورد از معدنهاى كوهها، و [آنچه] بخنديد از [او] صدفهاى درياها: از اصل [و] پاره زر و سيم و زر [ر]سته، و پراكنده درّ و در وده مرواريد،