نهج البلاغه با ترجمه فارسی قرن 5 و 6

مصحح: عزیزالله جوینی‏

جلد 1 -صفحه : 491/ 205
نمايش فراداده

الّذي هو لك، و لم ير مستحقّا لهذه المحامد و الممادح غيرك. (67) و بي فاقة إليك لا يجبر مسكنتها إلّا فضلك، و لا ينعش من خلّتها إلّا منّك وجودك، فهب لنا في هذا المقام رضاك، و أغننا عن مدّ الأيدي إلى من سواك، إنّك على ما تشاء قدير. (68)

91- و من كلام له عليه السلام لمّا اراده الناس على البيعة بعد قتل عثمان

دعوني و التمسوا غيري، فإنّا مستقبلون أمرا له وجوه و ألوان، لا تقوم له القلوب، و لا تثبت عليه العقول. (1) و إنّ الآفاق قد و مدح گفتن جز تو را. (67) [و] مرا حاجت است به تو، شكسته بست نكند درويشى آن را جز فضل تو، و ور ندارد از حاجت آن مگر عطاء تو و سخاوت تو، پس ببخش ما را در اين مقام [به‏] خشنودى تو خود، و بى‏نياز گردان ما را از كشيد[ن‏] دست‏ها به حاجت وا كسى بجز تو، بدرستى كه تو بر آنچه خواستى توانائى. (68) 91- [و از سخنان آن حضرت (عليه السلام) است‏] آن گاه كه خواستند او را مردمان بر بيعت [كردن به او] پس از قتل عثمان دست بداريد و طلب كنيد بجز مرا، بدرستى كه ما رو آورندگانيم بر كارى كه مر او را روى‏ها است و رنگ‏ها، كه به جا نماند مر او را دل‏ها، و استوار ندارد بر آن عقل‏ها. (1)