نهج البلاغه با ترجمه فارسی قرن 5 و 6

مصحح: عزیزالله جوینی‏

جلد 1 -صفحه : 491/ 389
نمايش فراداده

لقلّة ما يصحبكم منها. أقرب دار من سخط اللّه، و أبعدها من رضوان اللّه (6) فغضّوا عنكم عباد اللّه غمومها و أشغالها، لما قد أيقنتم به من فراقها و تصرّف حالاتها. و احذرو[ها] حذر الشّفيق النّاصح، و المجدّ الكادح. (7) و اعتبروا بما قد رأيتم من مصارع القرون قبلكم: قد تزايلت أوصالهم، و زالت أسماعهم و أبصارهم، و ذهب شرفهم و عزّهم، و انقطع سرورهم و نعيمهم. (8) فبدّلوا بقرب الأولاد بعدها، و بصحبة الأزواج مفارقتها. لا يتفاخرون، و لا يتناسلون، و لا يتزاورون، و لا يتحاورون. (9) فاحذروا، عباد اللّه حذر الغالب لنفسه، المانع لشهوته، النّاظر بعقله، فإنّ الأمر واضح، شگفت آيد شما را در او [از متاع آن‏] براى اندكى از آنچه [همراه باشد و] صحبت دارد با شما از آن. [دنيا] نزديك‏ترين سرا [است‏] از خشم خدا، و دورترين آن از خشنودى خدا. (6) پس باز داريد از خود بندگان خدا غم‏هاى آن [را]، و مشغول بودن آن [را]، مر آنچه را يقين دانستيد به او از جدائى آن [دنيا] و گرديدن حال‏هاى آن، و بپرهيزيد از او چون پرهيزيد مشفق نيك‏خواه، و جدّ كننده رنج كشنده. (7) و عبرت گيريد به آنچه ديد[يد] شما از جاى [افتادن‏] گروهان پيش از شما، بدرستى كه از هم بشد اعضاء [و] پيوندهاى ايشان، و زايل شد شنوايى‏هاى ايشان و بينائى‏هاى ايشان، و برفت بزرگى ايشان و عزّت ايشان، و بريده شد شادى ايشا[ن‏] و نعمت ايشان. (8) پس بدل گرفتند به نزديك بودن فرزندان دورى او را، و به صحبت زنان جدائى آن را، [آن گذشتگان‏] تفاخر نمى‏كنند، و تناسل نمى‏كنند، و يكديگر را زيارت نمى‏كنند، و يكديگر را جواب نمى‏دهند. (9) بپرهيزيد بندگان خدا چون حذر [كردن‏] غلبه كنند[ه‏] مر نفس خود را، باز دا[ر]نده مر شهوت خود را، نگرنده به‏