هزار گوهر

سیدعطاء اللَّه مجدی‏

نسخه متنی -صفحه : 359/ 159
نمايش فراداده

472 «سوء الخلق نكد العيش و عذاب النّفس» بد خوئى زندگى را تيره ميكند و روح را مى‏آزارد


  • شود زندگى تنگ از خوى بد به رنج و عذاب افتى آخر از او تو از زشتخوئى شوى زشت رو

  • مبادت نظر هيچگه سوى بد تو از زشتخوئى شوى زشت رو تو از زشتخوئى شوى زشت رو

473 «سمع الاذن لا ينفع مع غفلة القلب» با غفلت دل شنيدن با گوش سودمند نيست


  • تو را چشم دل كور و گوش ار كر است، به بيدارى دل خدا بين شوى‏ سوى علم تا كشور چين شوى‏

  • چه سودى ز چشم و ز گوش سر است‏ سوى علم تا كشور چين شوى‏ سوى علم تا كشور چين شوى‏

474 «سلّم الشّرف التّواضع و السّخاء» فروتنى و بخشندگى نردبان شرف و بزرگى است.


  • تواضع بود نردبان شرف دگر پلّه آن سخاء است و جود چه ماند ترا گر سخاوت نبود

  • چو گوهر نباشد، چه ارزد صدف‏ چه ماند ترا گر سخاوت نبود چه ماند ترا گر سخاوت نبود