هزار گوهر

سیدعطاء اللَّه مجدی‏

نسخه متنی -صفحه : 359/ 217
نمايش فراداده

646 «كم من صائم ليس له من صيامه الا الظّلماء» بسا روزه دارى كه از روزه‏اش جز تشنگى (و گرسنگى) برايش بهره‏اى نيست


  • بسا روزه دارى كه از روزه‏اش، نباشد ورا بهره‏اى از ثواب‏ بود مردن از تنگى نان و آب‏

  • نباشد بجز رنج هر روزه‏اش‏ بود مردن از تنگى نان و آب‏ بود مردن از تنگى نان و آب‏

647 «كم من شقىّ حضره أجله و هو مجدّ فى الطّلب» بسا آدم بدبختى كه مرگش فرا رسيده و او در پى كسب مال دنيا كوشا است


  • بسا تيره بختى كه مرگش رسيد ولى او بكار جهان اندر است‏ پى ثروت و مال افزونتر است‏

  • بر او تند باد حوادث وزيد، پى ثروت و مال افزونتر است‏ پى ثروت و مال افزونتر است‏

648 «كم من انسان اهلكه لسان. كم من انسان استعبده احسان» بسا انسان كه زبان او را هلاك كرد. بسا انسان كه احسان او را بنده كرد


  • بسا سر كه بر باد رفت از زبان بس آزاده كاحسان و را بنده كرد كه احسان بسى نام پاينده كرد

  • به بيهوده مگشا تو هرگز دهان‏ كه احسان بسى نام پاينده كرد كه احسان بسى نام پاينده كرد