هزار گوهر

سیدعطاء اللَّه مجدی‏

نسخه متنی -صفحه : 359/ 33
نمايش فراداده

94 «احتج الى من شئت و كن اسيره» نيازمند هر كس مى‏خواهى باش اسيرش مى‏شوى


  • مكن دست حاجت بهر سو دراز كه چون كس تو را دستگيرى كند، تو گردى اسير او اميرى كند

  • مبر پيش هر بى‏نيازى نياز تو گردى اسير او اميرى كند تو گردى اسير او اميرى كند

95 «انفرد بسرّك و لا تودعه حازما فيزل و لا جاهلا فيخون» تنها خودت رازت را نگه دار و آن را بدور انديش مسپار شايد بلغزد و بنادان مگوى كه خيانت ميكند


  • بكس راز خود تا توانى مگوى كه، دانا نباشد مصون از خطا كه، نادان نيارد امانت بجا

  • چو گفتى، نماند ترا. آبروى‏ كه، نادان نيارد امانت بجا كه، نادان نيارد امانت بجا

96 «احيوا المعروف بامانته فانّ المنّة تهدم الضّيعة» كار نيك را با پنهان نگهداشتن آن زنده كنيد، زيرا منّت نهادن ارزش نيكى را از بين مى‏برد


  • چو نيكى كنىّ و نسازى عيان، ز منّت، رود ارزش و قدر كار بتر نيست از شخص منّت گذار

  • به پنهان نمودن، شود زنده آن‏ بتر نيست از شخص منّت گذار بتر نيست از شخص منّت گذار