بزرگى كه در اين جمهورى اسلامى شد كه خداوند اين توفيق را داد (ما نمىدانيم چطور شد كه به ذهن همه افتاد) ما پيش از پيروزى انقلاب اين جور فكر نمىكرديم وقتى كه مبارزه مىكرديم اين قدر فكرمان نمىكشيد. آن روزهاى اول، وقتى كه «جمهورى اسلامى» مطرح شده بود: بعضىها گفتند. جمهورى، بعضىها گفتند جمهورى دمكراتيك، جمهورى اسلامى. ما، در شوراى انقلاب يك مدتى بحث داشتيم، دوستان خوب و متدين ما بحث مىكردند مىگفتند يك چيز بگوييم كه دنيا بپذيرد، چرا حالا ما خودمان را يك جور ديگر مطرح كنيم. امام ايستادند و فرمودند نه، بگوييد جمهورى اسلامى. و صورت رفراندوم را اين جورى كنيد.
- جمهورى اسلامى بله، خير-، هر كس قبول ندارد بگويد نه، و هر كس قبول دارد بگويد بله.
و اين خيلى مهم بود، اين الهام است، اين مسئله بزرگى براى آن روز است، آقايان همهتان به آن روز بر گرديد. تفكرات خودتان را براى آن روز ببينيد، آيا در ذهن عامه كسانى كه مبارزه مىكردند اين طرز تفكر بود يا نبود بعد تكيه روى فقاهت- قانون اساسى كه پيش نويسش در شوراى انقلاب تصويب شد و ما داديم علما همه هم ديدند اين اصل ولايت فقيه آن موقع در آن نبود. اين نشان مىداد كه طرز تفكر نهضت اسلامى پيش از پيروزى، اين حرفها را نداشت، خيلى جاها نبود. (در مجلس خبرگان) كه رفت آنجا كسانى آمدند و پيشنهاد كردند و وقتى كه گفته شد همه پذيرفتند، ديدند چيز حسابى است. و بعد از آن هم ديديم بعضى از كسانى كه خودشان را فقيه مىدانند و در كشورمان مقلد هم دارند با اين اصل مخالفت مىكردند، به خاطر يك نوع عوام زدهگى، به خاطر غرب زدگى، به خاطر اين كه فلان مثلا نويسنده، شاعر، فلان خبرنگار خوشش بيايد كه ما اين جورى نيستيم، ما فناتيك نيستيم، دنبال مسائل بنيادگرائى، همان تعبيراتى كه بعضىها از آن مىترسند.
و اين اساس كار است، يعنى اساس كارى است كه ما حكومتمان مشروعيتش را از كجا مىگيرد به چه دليل بنده مىتوانم به عنوان رئيس مجلس براى مردم مطرح شوم به چه دليل فلان كس مىتواند فرمان حمله داده و عدهاى را به كشتن بدهد به چه دليلى است كه مىتواند امضا كند و اموال مردم را به عنوان