یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه

محمد تقی جعفری؛ همکاران: حسن حسن زاده آملی، محمد تقی فلسفی، سید علی خامنه‏ای، عباسعلی عمید زنجانی، زین العابدین قربانی

نسخه متنی -صفحه : 332/ 170
نمايش فراداده

جايگاه او در عالم شعر عربى

سيّد رضى عرب بوده، هم از جانب پدر و هم از طرف مادر، و در بغداد مركز دنياى اسلام و مهد ادبيات عربى متولد شده و پرورش يافته است، آنهم در قرن چهارم هجرى كه عصر طلايى علوم و فنون اسلامى و شعر عربى بوده است. سيّد رضى مانند برادرش سيّد مرتضى طبعى سيال و ذوقى خداداد داشته به طورى كه از همان زمان كودكى به سرودن شعر پرداخته است.

او در سن نه سالگى قصيده‏اى در ستايش پدرش «طاهر ذو المناقب» و افتخارات خانواده‏گيش كه از جانب پدر و مادر به ائمه طاهرين سلام اللّه عليهم أجمعين مى‏پيوست، سروده است كه امروز در ديوانش مى‏بينيم و نشانه نبوغ او در شعر عربى است. اشعار سيّد رضى آن قدر درخشان و داراى الفاظ زيبا و معانى دلربا و لفظ كم و معنى بسيار و سنجيده و متين و برجسته بوده است كه تمامى مقامات علمى و مناصب بزرگ او را تحت الشعاع قرار داده است. به طورى كه حتى در زمان حياتش از وى به «شاعر» تعبير مى‏كرده‏اند، و او را به ناحق در صف شعرا جا زده‏اند تا در صف علما و دانشمندان بزرگ، هر چند كسى منكر مقام عالى علمى او در مذهب و ادبيات عربى و بلاغت نبوده است.

از ويژگى‏هاى شعر سيّد رضى اين است كه از كسى هجو نكرده و دشمنان و حسودان خود را نام نبرده و از آنان با اسم و رسم بد نگفته، به عكس تمامى شعرايى كه مى‏شناسيم. او هرگز شعر را به خاطر «صله» و «جايزه» خليفه يا سلطان يا وزير و ارباب زور و زر نگفته، بلكه فقط جنبه دوستى و مداراى با آنان انگيزه وى در سرودن بعضى از قصايدش بوده است. ديگر اين كه در تمام غزلياتش هرگز به وادى هوس‏هاى نفسانى همچون شاعران هوس پرور نيفتاده و سخنانى نگفته و الفاظى به كار نبرده است، كه مقام عالى انسانيش را آلوده سازد.

وقتى در كودكى پدرش به خاطر قصيده‏اى كه در مدحش سروده بود خواست جايزه‏اى به وى بدهد نپذيرفت و گفت پدر: من شعر را به خاطر صله و جايزه نگفته‏ام بلكه خواسته‏ام پدرم را با اوصاف حميده‏اى كه دارد بستايم و به آن ببالم.

جالب است كه بدانيم صاحب بن عباد وزير دانشمند و عاليمقام آل بويه كه در رى مى‏زيست و صدها شاعر نامى روى به درگاهش آورده و او را مدح گفتند، و بارها از شعر «متنبى» بزرگترين شاعر عرب ايراد مى‏گرفت، كسى را به بغداد فرستاد تا اشعار سيّد رضى را براى وى دستنويس كرده ببرد.

سيّد رضى كه از اين موضوع آگاهى يافت قصيده‏اى بلند در مدح قلم و اشاره به مقالات والاى صاحب سرود و خواست براى او بفرستد و از وى قدردانى كند ولى از بيم آن كه مبادا او و