سيّد رضى، بى گمان يك نابغه بوده است، نه تنها در شعر كه آن را تا سر حد كمال دارا بود، و نه فقط در علوم عربيت كه در هر يك استاد توانا بود مهارت داشته است، بلكه در علوم تفسير و حديث و فقه و كلام نيز دانشمندى برازنده بود و مقامى عالى داشت.او در كتابهاى «مجازات آثار النبويه» و «مجازات القرآن» و «حقايق التأويل» مقام علمى خويش را چنانكه بايد به اثبات رسانده تا جائى كه استادش «ابن جنى» گفته است: رضى كتابى در تفسير قرآن نوشته است كه مانند آن كمتر يافت مىشود.و باز مىبينيم مقام دانش او تا آنجا بوده است كه همين «ابن جنى» دانشمند نحوى كه خود از علماى عامه بوده يكى از قصايد او را شرح مىكند. چيزى كه در باره كمتر استاد و شاگردى شنيدهايم.سيّد رضى نيز به نشانه تشكر، خدمت گرانقدر استاد را طى قصيدهاى ناب جبران كرد.
قدرت قلمى او
سيّد رضى به واسطه تسلط در ادبيات عرب و فن بلاغت از قدرت قلمى و نيروى نويسندگى خاصى برخوردار بوده است. كتابهاى او عموما مخصوصا كتاب «مجازات آثار النبويه» به تصديق اساتيد فن، از نثرى بديع و تراويده قلمى محكم و انديشهاى پخته سر چشمه گرفته است.مقدمه كوتاه او بر نهج البلاغه دورنمائى از نثر زيبا و قدرت قلمى اوست كه بر جبين ادبيات عرب مىدرخشيد.به گفته «دكتر زكى مبارك» دانشمند و نويسنده متفكر مصرى در كتاب «عبقريه الشريف الرضى» سيّد رضى يك نويسنده دانشمند بزرگ دينى است، و شيوهاش در نگارش بر محور علوم دينى دور مىزند تا يك نويسنده حرفهاى كه فقط «كاتب» است.مكاتبات و مراسلات او با ابو السحاق صابى نويسنده چيره دست عرب و دوست او كه پيرو كيش صابئى بود و سيّد رضى در مرگش قصيدهاى غم انگيز و تاريخى سرود، به سه جلد مىرسيده، و اهل فن افسوس مىخورند كه اين رسائل از دو نويسنده عالى مقام و كم نظير در تطاول ايام از ميان رفته است، و گرنه خود گنجينهاى از ادبيات عربى به شمار مىرفت و رهگشاى عالى براى رهروان بعدى ادبيات عربى بود.