خدا و جهان و انسان از ديدگاه على بن ابي طالب عليه السلام و نهج البلاغه محمد تقى جعفرى
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم كتاب نهج البلاغه كه محتوى سخنان امير المؤمنين عليه السلام و نامهها و كلمات قصار آن بزرگوار است، بوسيله سيّد شريف رضى جمع آورى شده است، واقعيات و حقايق بسيار با اهميتى را در باره سه موضوع (خدا وجهان و انسان) مطرح كرده است. توصيف و استدلالهائى كه در باره سه موضوع مزبور در نهج البلاغه صورت گرفته است، عقل سليم و وجدان و فطرت پاك، مجموعا دست بكار شده، مطالعه و بررسى كننده را با طرقى بالاتر و محكمتر از راههاى منطقى معمولى با حقايق و واقعيات مربوط به سه موضوع مزبور در تماس مىگذارد. بطور كلى سخنان نهج البلاغه در باره خدا به چهار قسم اساسى تقسيم مىگردند: قسم يكم- بيان مختصات مقام شامخ خداونديست كه در حقيقت بازگو كننده اوصاف جمال و جلال آن ذات اقدس است كه بدون آنها، خدائى مطرح نيست و راه شناخت اين مختصات، توجه همه جانبه به مفهوم كامل مطلق است كه ضرورىترين صفت اوست مانند: «الحمد الله الذى علا بحوله و دنا بطوله، مانح كل غنيمه و فضل و كاشف كل عظيمه و ازل.» «سپاس مر خداى راست كه به قدرت و سلطه ربوبيش بالاتر از همه جهان هستى و با احسان و عنايت پروردگاريش به همه موجودات نزديك است، اوست بخشنده هر سود و فضل و برطرف كننده هر حادثه بزرگ و تنگناى سخت.» «الاول الذى لم يكن له قبل فيكون شيء قبله و الاخر الذى ليس له بعد فيكون شيء بعده.» «خدا آن ذات اول است كه براى او هيچ قبلى نبوده است، تا پيش از ذات اقدس او چيزى وجود داشته باشد و آن آخر است كه براى او بعدى وجود ندارد، تا چيزى بعد از او وجود داشته باشد.» يعنى آن ذات واجب ما فوق هر ابتداء و انتها است كه تصور شود. «الحمد اللّه المتجلى لخلقه بخلقه الظاهر لقلوبهم بحجته.» (سپاس مر خداى را كه بوسيله خلقتى كه فرموده است،