بزرگترين حق - یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد تقی جعفری؛ همکاران: حسن حسن زاده آملی، محمد تقی فلسفی، سید علی خامنه‏ای، عباسعلی عمید زنجانی، زین العابدین قربانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وظيفه و مسئوليتى است كه از ناحيه خدا و شما بعهده‏ام گذارده شده و هنوز آنرا بطور كامل انجام نداده‏ام و انجام وظيفه كه اين همه سر و صدا ندارد.

و با من چنانكه با ستمگران گفته مى‏شود، سخن بگوئيد، و آن طور كه پيش مردم خشمگين از ابراز حقيقت خوددارى مى‏شود، خوددارى نكنيد، و با من با تملق و چاپلوسى و ظاهر سازى آميزش ننمائيد، و در باره‏ام گمان مبريد كه گفتار حق بر من گران خواهد آمد و يا از شما انتظار بزرگ شمردن خود را دارم، خير، زيرا كسى كه گفتار حق بر او گران مى‏آيد و از پيشنهاد دادگرى ناراحت مى‏شود، قطعا عمل به آنها بر او گرانتر و دشوارتر خواهد بود.

على هذا از گفتار حق و مشورت بعدل خوددارى نكنيد زيرا اگر لطف خدا نباشد من از خطا و اشتباه در امان نخواهم بود و بدانيد: من و شما بنده پروردگارى هستيم كه جز او خدائى نيست و از ما آنچه را كه خودمان مالك آن نيستيم، مالك و صاحب اختيار است».

بزرگترين حق

بنظر امام عليه السلام، حقوق متقابل زمامدار و ملت، از همه حقها برتر و بالاتر است زيرا بقاء و شايستگى هر جامعه و قوام دين و عزت دنيا و آخرت هر ملت و جمعيتى به آن وابستگى دارد و عدم رعايت همين حق است كه جامعه را به سراشيب سقوط مى‏كشاند.

امام عليه السلام، اين واقعيت را ضمن يكى از خطبه‏هاى نهج البلاغه چنين شرح مى‏دهد: «و بزرگترين حقها كه خداوند واجب گردانيده حق والى بر رعيت و حق رعيت بر والى است».

و اين حقوق را خداوند براى هر يك از والى و رعيت نسبت بديگرى واجب فرموده و آنرا سبب الفتشان و عزت دينشان قرار داده است.

على هذا وضع رعيت نيكو نمى‏شود مگر با شايستگى زمامداران، و حال حكمرانان نيز نيكو نمى‏گردد مگر با فرمانبردارى ملت در دائره تكليف، پس هر گاه ملت وظيفه‏اش را نسبت به زمامدار، و زمامدار نيز وظيفه‏اش را نسبت به ملت انجام دهد، در آن وقت، حق در ميانشان عزيز مى‏شود و راههاى دين استوار مى‏گردد و نشانه‏هاى عدالت پا بر جا مى‏شود و سنتها در جاى خود جريان مى‏يابد، آن وقت است كه روزگار شايسته مى‏گردد، و مردم به بقاء دولت علاقمند مى‏شوند، و طمعهاى دشمنان از بين مى‏رود.

ولى اگر ملت از فرمان زمامدار سرپيچى كند، و يا حاكم بر ملت ستم نمايد، در آن وقت است كه اختلاف و دوئيت پديد آيد، و نشانه‏هاى ستم آشكار گردد، و نا درستى و فساد در دين زياد شود، و به سنتها عمل نشود، نتيجه آن خواهد شد كه هر كس به هوى و هوس خود عمل خواهد

/ 332