جرجى زيدان مىنويسد: «اين طبيعى است كه خوبرويان نيرومند مىشوند زيرا زيبائى خود نيروى بزرگى است و اسلحه آن عشق مىباشد و به همين جهت خلفاى هوشيار كنيزان خوبروى نگاه نمىداشتند و اگر هم براى آنان هديه مىآوردند رد مىكردند، به خصوص اشخاصى مثل معاويه و منصور و عبد الرحمن داخل كه سر سلسله محسوب مىشدند... اما همين كه سر سلسلهها از ميان مىرفتند، عيش و نوش و خوشگذرانى در دستگاه خلفاء شايع مىشد و كار به جائى مىرسيد كه خلفاء در عشق كنيزان همه چيز حتى جان خود را فدا مىكردند. چنانكه يزيد بن عبد الملك مرگ حبابه را تاب نياورده و چند روز پس از وى مرد و در زمان حيات نيز تمام كارهاى مملكت اسلام به دست حبابه اداره مىشد. كنيزك ديگرى به نام خالدار (ذات الخال) چنان بر عقل هارون چيره شده بود كه روزى نزد معشوقه خويش سوگند ياد كرد كه هر چه بخواهد به وى مىدهد، خالدار گفت: ميل دارم حمويه هفت سال تمام فرمانرواى امور لشكرى و مالى و كشورى فارس باشد. هارون فورا فرمان مزبور را امضاء كرد و با وليعهد خود شرط كرد كه اگر پيش از پايان هفت سال هارون بميرد وليعهد حمويه را تا پايان مدت معزول نسازد.اگر كنيزكان زيبا بودند و ساز و آوازى مىدانستند به زودى اختيار فرمانروائى را از خليفه مىگرفتند و بزرگان و وزيران كه اين را مىدانستند كنيزانى با آن تجهيزات به خلفاء تقديم