اين چنين انسان مؤيد بروح القدس و روح است. «ارى نور الوحى و الرساله و اشم ريح النبوه» (نهج البلاغه خطبه قاصعه) روح را چون عقل و نفس به اشتراك لفظ اطلاقات گوناگون است از روح بخارى گرفته تا روح القدس و روح من امره تعالى. نفس قدسى انسان كامل از شدت اعتدال مزاج به حسب صعود به روح القدس ارتضاء مىيابد و فانى در آن مىشود و از كثرت حدت ذهن و شدت ذكاء و صفاى روح بلا واسطه معلم بشرى از كمال مطلق مىگيرد.مؤيد به روح القدس چنان كه از تعلم بشرى غنى است، بر اثر قوت حدسش از تفكر و تروى بى نياز است. شيخ در اشارات و دانشنامه در اثبات وجود قوه قدسيه از غبى گرفت تا به غنى يعنى غنى از تعلم و تفكر رسيد و حماى بزرگ و مشايخ عرفان قديما و حديثا در اثبات آن براى انسان كامل بر برهان و عرفان سخن راندند و از اهل بيت وحى كه قدوه و اسوه ارباب معارفاند در روح القدس و خصائص نائل به آن رواياتى در جوامع مروى است كه: «بروح القدس عرفوا ما تحت العرش الى ما تحت الثرى و روح القدس لا يلهو و لا يلهو و لا يلعب و لا ينام و لا يغفل و لا يزهو و روح القدس كان يرى به».
صاحب مرتبه قلب
اين چنين انسان صاحب مرتبه قلب است، «ان هذه القلوب اوعيه فخيرها اوعاها» (نهج البلاغه) قلب مقام ظهور و بروز معارف حقه الهيه به تفصيل است يعنى در مرتبه قلب معانى كلى و جزئى مشاهده مىگردد. عارف، اين مرتبه را قلب و حكيم، عقل مستفاد مىگويد، از اين جهت قلب است كه پيوسته در تقلب و همواره در قبض و بسط است لذا مظهر اتم «كل يوم هو فى شأن» است. و اوسع از او خلقى نيست. و جاى او را حد محدود و مقام يقف نيست و هر چه مظروف او در او ريخته شود ظرفيت و گنجايش او بيشتر مىگردد و مظروف او ماء حيات از نسخ او است كه يعنى علوم و معارف، «و ان الدار الاخره لهى الحيوان» پس اين گوهر و راى عالم طبيعت