مؤيد به روح القدس - یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد تقی جعفری؛ همکاران: حسن حسن زاده آملی، محمد تقی فلسفی، سید علی خامنه‏ای، عباسعلی عمید زنجانی، زین العابدین قربانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و يا انسانى كه در قوه نظرى و عملى به كمال غايى رسيده شواهد برهان بر رد، جز رأى سديد اخير بسيار است. پس اگر عالم كونى و نشأه عنصرى را چنين انسان در همه وقت نباشد بايد آنرا بى كمال گفت، چون شجر بى ثمر. هيچگاه نشأه عنصرى كه عالم كونى است خالى از انسان كامل نيست.

مؤيد به روح القدس

اين چنين انسان مؤيد بروح القدس و روح است. «ارى نور الوحى و الرساله و اشم ريح النبوه» (نهج البلاغه خطبه قاصعه) روح را چون عقل و نفس به اشتراك لفظ اطلاقات گوناگون است از روح بخارى گرفته تا روح القدس و روح من امره تعالى. نفس قدسى انسان كامل از شدت اعتدال مزاج به حسب صعود به روح القدس ارتضاء مى‏يابد و فانى در آن مى‏شود و از كثرت حدت ذهن و شدت ذكاء و صفاى روح بلا واسطه معلم بشرى از كمال مطلق مى‏گيرد.

مؤيد به روح القدس چنان كه از تعلم بشرى غنى است، بر اثر قوت حدسش از تفكر و تروى بى نياز است. شيخ در اشارات و دانشنامه در اثبات وجود قوه قدسيه از غبى گرفت تا به غنى يعنى غنى از تعلم و تفكر رسيد و حماى بزرگ و مشايخ عرفان قديما و حديثا در اثبات آن براى انسان كامل بر برهان و عرفان سخن راندند و از اهل بيت وحى كه قدوه و اسوه ارباب معارف‏اند در روح القدس و خصائص نائل به آن رواياتى در جوامع مروى است كه: «بروح القدس عرفوا ما تحت العرش الى ما تحت الثرى و روح القدس لا يلهو و لا يلهو و لا يلعب و لا ينام و لا يغفل و لا يزهو و روح القدس كان يرى به».

صاحب مرتبه قلب

اين چنين انسان صاحب مرتبه قلب است، «ان هذه القلوب اوعيه فخيرها اوعاها» (نهج البلاغه) قلب مقام ظهور و بروز معارف حقه الهيه به تفصيل است يعنى در مرتبه قلب معانى كلى و جزئى مشاهده مى‏گردد. عارف، اين مرتبه را قلب و حكيم، عقل مستفاد مى‏گويد، از اين جهت قلب است كه پيوسته در تقلب و همواره در قبض و بسط است لذا مظهر اتم «كل يوم هو فى شأن» است. و اوسع از او خلقى نيست. و جاى او را حد محدود و مقام يقف نيست و هر چه مظروف او در او ريخته شود ظرفيت و گنجايش او بيشتر مى‏گردد و مظروف او ماء حيات از نسخ او است كه يعنى علوم و معارف، «و ان الدار الاخره لهى الحيوان» پس اين گوهر و راى عالم طبيعت‏

/ 332