مور ضعيف و ناتوان چون شكل يزدانى كشد مغز شبان هم نقشه موسى بن عمرانى كشد در ذهن مانى گرفتد، او صورت مانى كشد
بىشك به شكل مورچه با شاخ حيوانى كشد در ذهن مانى گرفتد، او صورت مانى كشد در ذهن مانى گرفتد، او صورت مانى كشد
ادراك هر جنبنده نقش خويش را داراستى
گفته شده است كه توصيفات سلبى مانند اين كه حقيقتى وجود دارد، نه شكلى وجود دارد، نه وزنى نه رنگى دارد و نه هيچ كيفيتى، نه محسوس است، نه قابل تصورات معمولى... براى شناخت آن حقيقت هيچ فايدهاى ندارد و اين گونه حقيقت مانند وجود مطلق در فلسفه هگل و امثال او است كه با سلب هر گونه خصوصيات و تعنيات از آن وجود، يك مفهومى بتجريدى محض را مطرح ميكند. پاسخ اين اعتراض روشن است، زيرا اولا دلايل روشنى واقعيت وجود خدا را اثبات ميكند كه با قطع نظر از مناقشات لفظى و حرفهاى همواره عقول سليم را قانع ساخته است. بوسيله آن دلايل واقعيتى بعنوان خدا براى عقول انسانها مطرح شده است، ولى از آن جهت كه اين واقعيت ما فوق مختصات جسمانى عالم طبيعت است، لذا براى دريافت آن، لازم است كه افكار را متوجه عظمت آن دريافت شده نموده با نفى اوصاف جسمانى و ساير محدوديتها، افكار را براى دريافت منطقى آن موجود راهنمائى كرد. اين روش ايجاب و سلب با اثبات و نفى در واقعياتى مانند عدالت نيز جريان دارد. بدين ترتيب كه نخست يك تعريف و توصيف اجمالى از عدالت مطرح مىگردد،