ادراك هر جنبنده نقش خويش را داراستى - یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد تقی جعفری؛ همکاران: حسن حسن زاده آملی، محمد تقی فلسفی، سید علی خامنه‏ای، عباسعلی عمید زنجانی، زین العابدین قربانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

التي وهبت لله و عوقدت على طاعة الله.» (كجاست آن عقولى كه با چراغهاى هدايت روشن شده‏اند و كجاست آن چشمانى كه به كانون نور تقوى مى‏نگرند و كجاست آن دلهائى كه خود را به خدا بخشيده‏اند و به اطاعت خداوندى بسته شده‏اند.) قسم سوم- سلب اوصاف مادى و جسمانى و هر گونه وابستگيها و احتياجات و محدوديتها، از ذات اقدس ربوبى است. در كتاب نهج البلاغه اين گونه توصيفات سلبى فراوان است. اهميتى كه امير المؤمنين عليه السلام به اوصاف سلبى مى‏دهد، ناشى از يك مسئله ضرورى است كه عبارتست از متوجه ساختن افكار مردم باين حقيقت كه براى دريافت صحيحى از خدا بايد همه مفاهيم و اندازه‏گيريها و الگوهائى كه آدمى بوسيله ارتباط با طبيعت عينى در ذهن خود منعكس مى‏نمايد كنار گذاشت و از صورتگرى با نمودهاى گوناگون جهان طبيعى براى تصويرى بعنوان خدا اجتناب كرد، زيرا:




  • مور ضعيف و ناتوان چون شكل يزدانى كشد
    مغز شبان هم نقشه موسى بن عمرانى كشد
    در ذهن مانى گرفتد، او صورت مانى كشد



  • بى‏شك به شكل مورچه با شاخ حيوانى كشد
    در ذهن مانى گرفتد، او صورت مانى كشد
    در ذهن مانى گرفتد، او صورت مانى كشد



ادراك هر جنبنده نقش خويش را داراستى

گفته شده است كه توصيفات سلبى مانند اين كه حقيقتى وجود دارد، نه شكلى وجود دارد، نه وزنى نه رنگى دارد و نه هيچ كيفيتى، نه محسوس است، نه قابل تصورات معمولى... براى شناخت آن حقيقت هيچ فايده‏اى ندارد و اين گونه حقيقت مانند وجود مطلق در فلسفه هگل و امثال او است كه با سلب هر گونه خصوصيات و تعنيات از آن وجود، يك مفهومى بتجريدى محض را مطرح ميكند. پاسخ اين اعتراض روشن است، زيرا اولا دلايل روشنى واقعيت وجود خدا را اثبات ميكند كه با قطع نظر از مناقشات لفظى و حرفه‏اى همواره عقول سليم را قانع ساخته است. بوسيله آن دلايل واقعيتى بعنوان خدا براى عقول انسانها مطرح شده است، ولى از آن جهت كه اين واقعيت ما فوق مختصات جسمانى عالم طبيعت است، لذا براى دريافت آن، لازم است كه افكار را متوجه عظمت آن دريافت شده نموده با نفى اوصاف جسمانى و ساير محدوديتها، افكار را براى دريافت منطقى آن موجود راهنمائى كرد. اين روش ايجاب و سلب با اثبات و نفى در واقعياتى مانند عدالت نيز جريان دارد. بدين ترتيب كه نخست يك تعريف و توصيف اجمالى از عدالت مطرح مى‏گردد،

/ 332