دليل عقلى - یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد تقی جعفری؛ همکاران: حسن حسن زاده آملی، محمد تقی فلسفی، سید علی خامنه‏ای، عباسعلی عمید زنجانی، زین العابدین قربانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دليل عقلى

دليل عقلى كه دال بر ثبوت اين نسبت باشد، مى‏توان مقدمات زير را براى اقامه آن و رسيدن به نتيجه قطعى مورد توجه قرار داد: شك نيست كه نهج البلاغه از لحاظ بلاغت و اشتمال بر دانش و حكمت و با هم داشتن روايت و درايت در اوج است. از سويى نمى‏توان گفت نهج البلاغه كلام جنيان باشد. ناگزير كلام آدمى است. نيز شك نيست كه از عصر پيش از اسلام سخنى بدين پايه و مايه نمى‏شناسيم. پس نهج البلاغه سخنى است شيوا و نغز كه پس از اسلام گفته آمده است. از سوى ديگر يقين داريم كه نهج البلاغه قرآن يا حديث پيامبر نيز نيست.

در اين صورت از سخنان سابقين اين امت است. از نظر محققان سبك‏هاى ادبى و اسلامى، اين نكته نيز ثابت است كه شريف رضى از امام على كه بلاغت را از سرچشمه فصيح‏ترين عرب يعنى محمد صلّى الله عليه وآله وسلّم گرفته است بليغ‏تر نيست و شريف رضى و امثال او در فصاحت و بلاغت و قدرت بيان، به هر پايه‏اى كه باشند، باز نمى‏توانند در جايگاه امام بايستند، چنانكه شريف رضى نيز نهج البلاغه را هرگز به خود نسبت نداده است. پس عقل حكم مى‏كند كه نهج البلاغه را از سخنان امام على بدانيم. علاوه بر اين، امام داراى حكم و امثالى است كه با اين سبك و اين نظم سخن كه در نهج البلاغه مى‏بينيم كاملا هماهنگ است.

دليل نقلى

اما دليل نقلى همان است كه مورخان حيات سياسى و فكرى اسلام و مورخان ادب عربى و نويسندگان برجسته‏اى چون «عبد الحميد كاتب» كه قبلا سخن او را مبنى بر اعتراف او به پيشآهنگى امام على عليه السلام آورده‏ايم، بدان اشاره كرده‏اند. اما مورخانى كه در صحت نسبت نهج البلاغه به امام على شك نكرده‏اند در رأس آنها بايد از «ابن اثير» و «سبط بن جوزى» و پيش از ايشان، «ابو القاسم بلخى» در عصر «مقتدر عباسى» نام برد.

«ابن ابى الحديد» اگر مؤيد اين اقوال است بايد دانست كه تأئيد او تأئيدى است كه بر يك قضاوت موضوعى بى طرفانه و صادقانه و بدور از گزافه‏گويى استوار است. زيرا «ابن ابى الحديد» شيعى نبود بلكه دانشمندى بود از معتزله كه فكرش اعتزالى و فقهش حنفى بوده است.

ارتباط او با تشيع به رشته‏اى باريك بسته است. و آن اين كه وى از معتزله بوده است و اين كه بيشتر معتزله از اماميان بوده‏اند.

/ 332