معمولا در نظامهاى حكومتى براى مقامات با حفظ سلسله مراتب امتيازات و تبعيضهايى قائل ميشوند كه از يك نوع اصالت دادن به مقام سر چشمه مىگيرد بزرگترين خطر اين نظامها هدف شدن مقام و رسيدن به آن امتيازها و تبعيضها است كه ظلم و استبداد و پايمال كردن عمدهترين حقوق ملتها از آثار غير قابل تفكيك آن مىباشد.امامت در تمام ابعادش بويژه با توجه به خصلت اصطفا خدايى هرگز بصورت يك مقام مطرح نبوده تنها بعنوان يك مسئوليت بزرگ در برابر خدا نسبت به خلق معرفى شده است.اين حقيقت را ما در نهج البلاغه بوضوح مىبينيم و با بررسى نمونههايى از آن مىتوانيم به عمق آن پى ببريم:1- در آخرين فراز خطبه 3 چنين مىخوانيم: (ص 50).«اما و الذى فلق الحبه و برء النسمه لو لا حضور الحاضر و قيام الحجه بوجود الناصر و ما اخذ اللَّه على العلما الا يقاروا على كظه ظالم و لا سغب مظلوم لألقيت حبلها على غاربها و لسقيت آخرها بكاس اولها و لا لفيتم دنياكم هذه ازهد عندى من عفطه عنز».آگاه باشيد سوگند به خدايى كه بذر را شكافت و جانها را آفريد اگر نبود حضور مردمى كه براى بيعت آمده بودند و اگر نبود حجت كه با آمادگى كسانى كه بيارى شتافتند بر من تمام شد و اگر نبود ميثاقى كه خدا از علما گرفت كه هرگز