با روى كار آمدن عثمان حكومت اسلامى چهره ديگرى بخود گرفت كه هرگز با هدف و ايدئولوژى اسلام سازش نداشت زيرا او پس از آنكه پايههاى حكومت غاصبانه خود را محكم ساخت تمام قوانين اسلامى را زير پا گذاشت و هدفهاى آنرا ناديده گرفت درآمدها و اموالى كه مىبايست با حمايت خليفه در مصالح عمومى و رشد و اعتلاى امت اسلامى صرف گردد وسيله پيشرفت و ترقى شخصى او قرار گرفت و در واقع گوى خلافت و زعامت در دست امويهاى ضد اسلام قرار گرفته بود. معاويه يكى از عمال پر كار عثمان بود كه زمينه را براى فرمانروائى خود فراهم مىساخت او در حيف و ميل اموال عمومى پر جرئت بود تا جائى كه در شام مقر حكومت خود كاخى از بيت المال ساخته بود و مصارف سنگينى را جهت اداره آن مقرر مىداشت. پس از او فرزندان و نوادگانش در اسراف و حيف و ميل بيت المال مسلمين از يكديگر سبقت مىگرفتند.با انقراض بنى اميه، عباسىها كه دست كمى از امويها نداشتند بيت المال را از آن خود دانسته و هزاران گونه تصرفات نابجا كه هرگز با هدفهاى واقعى حكومت اسلام دمساز نبود بعمل آوردند و زمينه انحطاط و سقوط مسلمانان را عملا فراهم ساختند. بنا بر اين يكى از عوامل مهمى كه خلافت و رهبرى را از مسير خود منحرف ساخت و موجب انحطاط و سقوط حكومت اسلامى شد اسراف و اتراف خلفا و زمانداران مسلمين بود و در واقع آنچه را كه على عليه السلام در باره زمامدارى ملت مسلمان از آن بيمناك بود واقع شد، زيرا حضرت در زمان حكومت خود اين گونه خطرها را گوشزد مىفرمود و بمردم از عواقب شوم زعامت فاسقين و نا اهلان به اين صورت هشدار مىداد.