ترجمه احیاء علوم الدین

أبوحامد محمد بن محمد الغزالی الطوسی؛ مترجم: موید الدین محمد خوارزمی؛ به کوشش: حسین خدیوجم

جلد 1 -صفحه : 776/ 107
نمايش فراداده

‌صفحه‌ى 87

لفظ سوم توحيد است، و امروز آن را عبارتى كرده‏اند از صنعت كلام، و معرفت طريق مجادله، و دانستن مناقضات خصمان، و توانستن اظهار فصاحت به تكثير سؤالها، و انگيختن شبهتها، و فراهم آوردن الزام‏ها، تا به حدى كه جماعتى از ايشان خود را اهل عدل و توحيد لقب كردند، و متكلمان را علماى توحيد نام شده است، با آن كه هيچ چيزى از جمله آن چه خاصيت آن صناعت است در عصر اول، ندانستندى، بل انكارى عظيم كردندى بر آن كس كه در جدل و مرا بگشادى.

و اما آن چه قرآن بر آن مشتمل است، از دليلهاى ظاهر كه در اول شنيدن عقل آن را قبول كند، همگنان را معلوم بود. و كل علم، علم قرآن بوده است، و توحيد نزديك ايشان عبارتى بود از كارى ديگر كه بيشتر متكلمان [آن را] پى نه افتند، و اگر پى افتند بدان متصف نشوند، و او آن است كه كل كارها از حق تعالى دانى، [دانستنى‏] كه التفات از اسباب و وسايط ببرد، و خير و شر نبيند مگر از او. و اين مقامى شريف است كه يكى از ثمرات آن توكل است، چنانكه بيان آن در «كتاب توكل» بخواهد آمد. و يكى از ثمرات آن گذاشتن گله خلق است، و ترك خشم بر ايشان، و خشنودى به حكم حق تعالى و تسليم آن. و يكى از ثمرات آن قول بو بكر بود- رضى الله عنه- كه چون وى را گفتند: براى تو طبيبى نياريم؟ گفت: الطّبيب أمرضني. و قول ديگرى كه در بيمارى وى را پرسيدند كه طبيب تو را چه گفت در اين بيمارى؟ گفت: انّى فعّال لما أريد. و شواهد اين در «كتاب توكل» بخواهد آمد، ان شاء الله تعالى.

و توحيد گوهرى عزيز است، و او را دو قشر است. يكى از لبّ آن دورتر از ديگرى. و مردمان لفظ توحيد را به قشر، و صنعت نگاه داشت آن مخصوص كرده‏اند، و لبّ آن را به كلى بگذاشته.

پس قشر اول آن است كه لا اله الاّ الله به زبان بگويى. و اين را توحيد خوانند، و مناقض تثليث است كه ترسايان بدان تصريح مى‏كنند، و لكن اين از منافق- كه باطن او به خلاف ظاهر باشد- هم صادر شود.