صفحه ى 191
است، با اين تصور باطل كه آنان از كيفر به دورند، بدان سبب كه برتر و بالاتر از ديگرانند، و سپس به تعيين ارزش زندگى بنا بر اين تصور نادرست آغاز مى كنند. و قرآن اين انديشه را تكذيب مى كند و مثالهاى زنده اى براى آن مى آورد. سپس به بيان نادرست بودن طرز تفكر نژادى مى پردازد و در ضمن آنان را به فطرتشان حواله مى دهد. آنان مسئوليت گناهان اختصاصى خود را كه مستقيما به زندگى ايشان وابسته است، به گردن ديگران مى اندازند، پس چرا با مسئوليت همان جرم در صورتى كه بر ديگرى وارد مى شود به همين گونه عمل نمى كنند. آيا جريمه با جريمه، و انسان با انسان تفاوت دارد؟
[80] پيش از هر چيز، نژادپرست خودش را فوق مسئوليت قرار مى دهد، تا از اين راه همه كارهاى غير عادى خويش را درست جلوه دهد، و اين كار به دو سبب خطرناك است:
اول: اين كه و جدان نژادى را مى كشد، و شعله احساس شخص را به عنوان يك انسان خاموش مى كند، و لذا در ارتكاب گناه و جرم و جنايت احساس گناهكارى براى او حاصل نمى شود.
دوم: به خود حق مى دهد كه در برابر ديگران هر كارى را كه مى خواهد انجام دهد، در اين جا ملاحظه مى كنيم كه قرآن حكيم به بحث درباره اين مسئله در بنى اسراييل و سپس در همه اقوام و امتهايى كه به آن مبتلا شده اند، همچون نازيهاى اروپا و سفيدپوستان جنوب افريقا، مى پردازد:
«وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّاماً مَعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً فَلَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ- و گفتند: آتش جز چند روزى با ما تماس پيدا نخواهد كرد بگو: آيا (در اين باره) پيمانى با خدا بسته ايد (و مطمئنيد) كه خدا پيمانشكنى نمى كند، يا چيزى را كه بر آن علم نداريد درباره خدا مى گوييد؟»