صفحه ى 480
انديشه هاى آن بايستد؟
و پاسخ آن است كه: محيط نفس و عقل محيطى واحد است، و در آن هنگام به هواى چيزى مى افتد، به آراستن و پيراستن آن در برابر عقل مى پردازد تا اين كه عقل را كاملا از ديدن محروم كند، مخصوصا در آن هنگام كه اراده آدمى (كه در انسان نيرويى قاطع است و از عقل و هواى نفس يكى را برمى گزيند) خواهش نفس را بپذيرد، كه در اين صورت به خود فريبى مى پردازد، و بيشتر خطاهايى كه مردمان گرفتار آن مى شوند به سبب همين خود فريبى است، چه در پاره اى از موارد براى ايشان تميز دادن بصيرتهاى عقل و افكار آن از هواها و آرزوهاى نفسانى دشوار يا محال است.
و بنا بر اين ترتيب نفسانى راهى براى آزاد شدن عقل از غل و زنجيرهاى آن است. اما اگر نفس انحراف و كجى حاصل كند، عقل به صورت منفى تأثير مى پذيرد.
چنين است كه آيه شريفه زيغ نفس و انحراف آن را سببى براى گزارش كردن و تأويل باطل شمرده و از هر گونه زيغ بيم داده است.
پس از پيدا شدن زيغ در قلب، عمل تأويل آغاز مى شود، و آن عبارت است از منطبق ساختن ارزشهاى عقلى و رسالتى بر هواهاى نفسانى كه مثلا ارزشهاى دادگرى و برابرى بر خودخواهى تطبيق شود چگونه؟ بدين گونه كه شخص مبتلاى به انحراف در نفس بگويد: اين دور از عدالت است كه من فقير باشم و مردمان ثروتمند، و بنا بر اين بر من لازم است كه از مال ايشان براى جبران فقر خودم مقدارى بدزدم. يا ديكتاتورى با خود بگويد: لزوم برقرار بودن نظام مقتضى آن است كه از آزاديهاى مردم جلوگيرى شود و بدين گونه است كه ارزشها به رهبرى هواهاى نفسانى تحريف پيدا مى كند، يا به تعبير قرآن آنها را چنان تأويل و تفسير مى كنند كه با اين هواها سازگارى پيدا كند.