صفحه ى 665
كسانى را شنيد كه گفتند: خدا فقير است و ما توانگرانيم آنچه را كه گفتند خواهيم نوشت، و نيز اين را كه پيامبران را به ناحق كشتند، و سپس خواهيم گفت:
عذاب سوزنده را بچشيد.»
[182] آن عذاب الحريق كه به اين توانگران بخيل مى رسد، از آن رو نيست كه آنان توانگرند، بل بدان سبب است كه در دادن حقوق خدا بخل ورزيده اند:
«ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ- و اين به سبب كارى است كه پيش از اين كرديد، و خداوند نسبت به بندگان ستمكار نيست.»
[183] و از دروغهاى اين گونه كسان كه كفر خود را به اسلام و ايستارى را كه دشمنانه نسبت به رسالت تازه اتخاذ كرده اند پاكيزه جلوه مى دهند، اين است كه مى گويند كه نشانه ناگزيرى براى درست بودن رسالت و پيغمبرى در اين رسالت وجود ندارد، و آن: فرود آمدن يك قربانى است كه آتش آن را بخورد، ولى خدا اين گفته را از اعتبار مى اندازد و مى گويد كه تكذيب فرستاده كار تازه ايشان نيست، بلكه برخاسته از ايستار كلى ايشان نسبت به فرستادگان است. و لذا هنگامى كه فرستادگانى با اين علامت بر ايشان مبعوث شدند، به تكذيب آنان و بالاتر از آن به كشتن ايشان پرداختند.
«الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيْنا أَلَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّى يَأْتِيَنا بِقُرْبانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ- آنان كه گفتند: خدا از ما پيمان گرفته است كه به فرستاده اى ايمان نياوريم مگر آنكه يك قربانى براى ما بياورد كه آتش آن را بخورد.»
چه قاعده بر آن جارى بود كه: آتشى از آسمان فرود آيد، و قربانى تقديم شده به خدا را بخورد كه اين دليل قبول شدن قربانى در پيشگاه خدا و در نتيجه حسن نيت رسول محسوب مى شد.
«قُلْ قَدْ جاءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِي بِالْبَيِّناتِ- بگو: پيش از من فرستادگانى با بينات آمدند،» كه علامت تمايز ميان فرستادگان و ديگران تنها قربانى نبود، بلكه آن