صفحه ى 107
در اين آيات از سه نمونه از نمونه هاى بشرى سخن مى رود، و ديد آشكارى از آنها به دست مى آيد، و خواننده مى تواند يكى از نمونه ها را با علم و بصيرتى مأخذ برگزيند.
و اين تقسيم و طبقه بندى براى اسلام طبيعى است، از آن روى كه انديشه اى تازه است و به تقسيمات موجود ميان مردم (ناحيه و رنگ و زبان و عشيره و نژاد) كه اصول قرار دادى از آنها سخن مى گويد معترف نيست.
دين تازه، تقسيمات تازه اى را مطرح مى كند تا مردمان بر حسب اين تقسيم و طبقه بندى ايستار مطلوب خود را انتخاب كنند.
و هنوز امت مسلمان به اين طبقه بندى و چشمپوشى از طبقه بنديهاى نادرست ديگر نيازمند است، تا بتواند براى به كار بستن مبادى و اصول دين حنيف و پاك اسلام نيرومندى بيشترى داشته باشد.
[1] «الم- الف، لام، ميم.»
اين حروف كه آنها را در آغاز بسيارى از سوره هاى قرآن مى بينيم چيست؟
و آيا براى ما مفهومى دارد؟ يا همچون آن چيزها در قرآن است كه به آنها متشابه گفته مى شود و معنى آنها را تنها راسخان در علم مى دانند؟ يا اين كه راز آن را تنها خدا مى داند و هر فرستاده اى كه خدا خود در غيب به او خبر دهد؟
در اين خصوص اختلاف كلمه فراوان است. در آن حين كه كسانى كه