گاه اندامهاى چنين چون دو چشم و سر و دست و پا معيّن شده و گاه ناتمام است كه ديرى نمىگذرد كه قبل از آن كه اندامهايش معيّن شود از رحم سقط مىشود و مىافتد.
«لِنُبَيِّنَ لَكُمْ- تا (قدرت خود را) برايتان آشكار كنيم ...»
تا انسان بفهمد اين تغييرات و دگرگونيهايى كه وجود و هستى او را استوار كرده است دليل بر آن است كه آن همه تدبير شده، و خداوند همان مدبّر حكيم او و همه آفريدگان و آفرينش است.
«وَ نُقِرُّ فِي الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى- و تا زمانى معيّن هر چه را خواهيم در رحمها نگه مىداريم ...»
مضغة (پاره گوشتى كه در اصطلاح علمى بدان گاسترولا گويند) تا وقتى كه خدا بخواهد و به جنين اجازه زاده شدن دهد مىماند. درنگ جنين در رحم محدود به مدّت نه ماه نيست، و بسا كه قبل از اتمام اين مدّت زاده شود، از اين رو فرمايد: (و نقرّ ... و تا زمانى معيّن هر چه را خواهيم در رحمها نگه مىداريم) و از معانى (نقرّ) اين است كه: مىنويسيم، زيرا چنان كه در احاديث آمده نيكبختى و بدبختى است هر دو در حالى كه آدمى در شكم مادر است بر او نوشته (و مقرّر و مقدّر) شده است.
«ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ- آن گاه شما را كه كودكى هستيد بيرون مىآوريم تا به حدّ زورمندى خود برسيد ...»
آغاز اين آيه دگرگونى جنين را در رحم بيان مىكرد، امّا اينجا دگرگونى آن را پس از آن كه به صورت كودكى زاده شد بيان مىكند كه از آن پس نيز به صورت جوانى رسيده دگرگون مىشود تا به اوج قوّت و نيرومندى خود (اشدّه) دست مىيابد.
«وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى- بعضى از شما مىميرند ...»
چنان كه بر اثر بيمارى يا حادثه يا كشتن مىميرند و جنين را چارهاى بر وفات خود نيست، زيرا اين قضيّه به فرمان خدا و تقدير اوست. و بعضى مدتى