تفسیر هدایت جلد 8
لطفا منتظر باشید ...
طولانى در زندگى به سر مىبرند تا ديگر بار همان گونه كه از آغاز بودهاند ضعيف و ناتوان شوند.حقيقت اين است كه زمان همواره به مصلحت انسان نيست، و آدمى همواره در حال تكامل (و تعالى) ذاتى و خود به خود نمىباشد. چگونه است كه چون به اواخر عمر برسد به صورت كودكى در مىآيد گرچه ذاتش راه كمال پيموده و ناگزير مىبايستى همواره در جهت تعالى و فرا رفتن بوده و دچار شكستگى و نقصان نشده باشد.در واقع، مهمترين چيزى كه انسان با بسيار افزون شدن سنّ خود از دست مىدهد همان دانش اوست. دانش- در عين حال- بزرگترين نعمتى است كه بشر براى بدست آوردن آن مىكوشد و مىخواهد آن را نگهدارد، زيرا دانش است كه او را از ديگر آفريدگان متمايز مىسازد، و هنگامى كه دانش خود را از دست بدهد در ميان خاندان و فرزندان و اجتماع خويش صاحب كرامت و ارج نيست. آيا همين امر گواه بر آن نتواند بود كه تكامل بشر از سوى او و خود به خودى نيست؟«وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً وَ تَرَى الْأَرْضَ هامِدَةً- و بعضى از شما به سالخوردگى برده مىشوند تا آن گاه كه هر چه را آموختهاند فراموش كنند. و تو زمين را فسرده مىبينى ...»چنان كه گويى زمين نارسته و مرده است.«فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَيْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ- چون باران بر آن فروباريم، به جنب و جوش آيد و نموّ كند و از هر گونه گياه بهجت انگيز بروياند.»زمين هنگامى كه بارانها بر آن مىبارد مرده است امّا آن گاه فزونى مىيابد و زنده مىشود و گياهان بر آن مىرويد.گياهان به يك گونه و شكل نيستند، و اگر طبيعتى كه بر زندگى حكم مىراند كور و ناآگاه مىبود بايستى همه چيز به يك شكل مىبود، ولى موادّى يگانه: خاك، نمكها، آب و نور به صورت گونههايى از گياهان در مىآيد. و