و از اين خاستگاه است كه خدا حقيقت خود را به انسان مىشناساند.«هر كه خود را بشناسد خدا را شناخته است».پس قرآن مىگويد:«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِينٍ- هر آينه ما انسان را از زبدهاى از گل آفريديم.»انسان از زبدهاى از گل زمين بر مىآيد، و خدا او را از گل تبديل به نطفه مىكند.[13] «ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِي قَرارٍ مَكِينٍ- سپس او را نطفهاى در جايگاهى استوار قرار داديم.»اوّل در پشت پدر، و دوم در زهدان مادر، و «النّطفة» همان آب اندك باشد.انديشيدن در آفرينش انسان ما را به شناخت بعضى از نامهاى نيك خدا دلالت مىكند، چگونه خدا از خاك بىجان نطفهاى زنده را آفريد؟ و چگونه آن را از پشت پدر تا زهدان مادر، در آن قرارگاه امن به وديعه نهاد، و نمو و باليدن او را تأمين كرد تا بشرى درست اندام شد، و آن گاه عقل را بدو الهام كرد و ذات سبحانش چيزها را مسخّر و رام او ساخت؟برخى ادّعا مىكنند كه اينها تصادف است، آيا ممكن است به تصادف ناگهان يك ياخته پديد آيد؟ يكى از عالمان گويد: اين ادّعا يا پندار بدين گفته مىماند كه انفجارى در چاپخانه تصادفا سبب چاپ و نشر مجموعه دايرة المعارف بريتانيكا با تمام علومى كه در آن مندرج است شد! و عالم غربى ديگرى گويد ادّعاى تحوّل ياخته زنده بر اثر تصادف شبيه داستان خيالى زير است:(مردى بر روى سيّاره زمين، ضمن مجموعه شمسى، ضمن كهكشان ما