چارهجويى مىكند كه پيوندش در روز قيامت گسيخته مىشود تا آن جا كه ستمگر كافر مىگويد: اى كاش فلان را دوست نگرفته بودم، و اين پشيمانى در وجودش شدّت مىيابد، به درجهاى كه او را مىبينى به گزيدن انگشت اشاره خود اكتفاء نمىكند بلكه دست خود را به دندان مىگزد، و مىگويد: «يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا- اى كاش راهى را كه پيامبر در پيش گرفته بود، در پيش گرفته بودم».
همانا دوست بد رفيق خود را گمراه مىسازد، و او را از ياد خدا دور نگه مىدارد، آن گاه او را به حال خود رها مىكند، هم چنان كه شيطان مىكند و پيرو خود را در ساعت دشوارى وامىگذارد.
پيامبر به عنوان گواه بر قوم خود مىآيد كه قرآن را ترك كردند، و بدان ايمان نياوردند، يا پس از آن كه به ايمان بدان تظاهر نمودند، بدان عمل نكردند.
سياق مطلب پس از آن كه پايه نظم جاهليّت را در اجتماع ويران مىكند، بر منظره هراسناك قيامت پرده مىافكند. آنجا كه مىگويد دوستيهاى جاهليّت نه سودى مىرساند و نه زيانى، و آنجا كه مىگويد دوستيهايى بد است كه آدمى را گمراه مىسازد. و اين همه بدين بيان پايان مىيابد كه هر پيامبرى را دشمنى است از گردنكشان جاهليّت و مجرمان جامعه.
سپس قرآن به ردّ شبهههاى منكران رسالت ادامه مىدهد كه مىگفتند: چرا قرآن به يكباره بر او فرود نيامده؟ و اين سخن را بدين سان ردّ مىكند كه:
فرو فرستادن تدريجى براى دل پيامبر استوارتر و ثابتتر و در بيان واضحتر و در رويارويى فرهنگ جاهليّت با حقّ آشكار رساتر و بليغتر است.
شرح آيات
[27] مردم در دنيا به فشارهاى اجتماعى كه بسيارى از آنها را به ترك رسالت الهى وامىدارد محكومند.
همانا شيطان انسان را به انحراف مىخواند، و بدو وعده يارى مىدهد، سپس هنگامى كه وى با سرانجام و نتيجه كار خود روبرو مىگردد نخستين كسى